کلمه جو
صفحه اصلی

potty


معنی : احمقانه، اسان، جزئی، ناچیز
معانی دیگر : لگن کودک، لگنچه، مستراح فرنگی بچه (که قابل حمل است) (نام کامل آن: potty-chair)، (انگلیس - عامیانه)، بی اهمیت، مغرور، لگن یامستراح اطفال

انگلیسی به فارسی

جزئی، اسان، ناچیز، احمقانه، مغرور، لگن یامستراحاطفال


کثیف، اسان، احمقانه، جزئي، ناچیز


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
حالات: potties
(1) تعریف: a removable pot that fits under a small open seat, used in the toilet training of a child.

(2) تعریف: a small seat set on a toilet for a child.

• (british) trivial, trifling; tipsy
small toilet used by toddlers, special children's toilet
a potty is a deep bowl which a small child uses as a toilet.
someone who is potty is crazy or foolish; an informal use.

مترادف و متضاد

احمقانه (صفت)
senseless, silly, juvenile, insane, childish, puerile, potty, infatuated, doltish, highland, spooney, spoony

اسان (صفت)
light, easy, light-handed, straightforward, potty, degage, facile, easygoing, duck soup

جزئی (صفت)
slight, small, little, immaterial, minute, inconspicuous, potty, paltry, partial, petty, remote, extrinsic, nominal, retail, negligible, fiddling, inappreciative, inconsiderable, peppercorn, imperceptible, inappreciable, peddling, snatchy, picayune, picayunish, piddling, rushy

ناچیز (صفت)
poor, little, vain, tiny, scrimp, trivial, straw, meager, potty, runty, negligible, fiddling, inconsiderable, insignificant, peppercorn, sparing, inconsequential, inappreciable, peddling, teeny, nugatory, picayune, piddling, pint-size, pint-sized, small-time

جملات نمونه

1. Surely you don't expect me to take your potty suggestions seriously?
[ترجمه علیرضا جان] مطمئنا شما از من انتظار ندارید که پیشنهاد احمقانت رو جدی بگیرم.
[ترجمه ترگمان]مطمئنا انتظار نداری که من این پیشنهادها را جدی بگیرم؟
[ترجمه گوگل]مطمئنا شما انتظار ندارید که به طور جدی پیشنهادات پنهانی خود را مطرح کنید؟

2. She must have been potty to sell that car so cheaply.
[ترجمه ترگمان]حتما از این که این ماشین را این قدر ارزان بفروشد دست و پا کرده است
[ترجمه گوگل]او باید پول زیادی برای فروش آن ماشین به قیمت ارزان داشته باشد

3. What a potty idea!
[ترجمه ترگمان]چه فکرها!
[ترجمه گوگل]یک ایده پنهانی!

4. The girls are potty about the new television singer.
[ترجمه ترگمان]این دخترها در مورد این خواننده جدید تلویزیونی بازی می کنند
[ترجمه گوگل]دختران در مورد خواننده تلویزیون جدید کینه دارند

5. Do you need to go potty?
[ترجمه ترگمان]میخوای بری دستشویی؟
[ترجمه گوگل]آیا شما نیاز به قدم زدن دارید؟

6. Don't forget to sit Jamie on the potty before you take him to the zoo.
[ترجمه ترگمان]قبل از این که او را ببری باغ وحش، جیمی را هم فراموش نکن
[ترجمه گوگل]فراموش نکنید که جیمی را در قامت نگه دارید تا او را به باغ وحش ببرید

7. I'd go potty if I had to work here all the time.
[ترجمه ترگمان]اگر من همیشه اینجا کار می کردم، می رفتم پی پی می گرفتم
[ترجمه گوگل]اگر تمام وقت مجبور بودم این کار را انجام دهم، می توانم قدم بزنم

8. That noise is driving me potty.
[ترجمه ترگمان] اون صدا داره منو دست شویی می کنه
[ترجمه گوگل]این سر و صدا به من رحم می کند

9. The baby has done a wee in his potty.
[ترجمه ترگمان] بچه یه کوچولو تو شلوارش کار کرده
[ترجمه گوگل]کودک در عصای خود یک عصبانیت انجام داده است

10. The kids are driving me potty!
[ترجمه ترگمان]بچه ها دارن من رو چرت میزنن
[ترجمه گوگل]بچه ها من را کج می کنند!

11. He's potty about old cars.
[ترجمه ترگمان]اون در مورد ماشین های قدیمی چرت و پرت میگه
[ترجمه گوگل]او در مورد ماشین های قدیمی قذافی است

12. You must be potty!
[ترجمه ترگمان]! تو باید دستشویی کنی
[ترجمه گوگل]شما باید پولدار باشید

13. She's potty about riding.
[ترجمه ترگمان]درباره سواری کردن دست و پا می کند
[ترجمه گوگل]او در مورد سواری کوتوله است

14. She's potty about you!
[ترجمه ترگمان]اون داره در مورد تو چرت و پرت میگه
[ترجمه گوگل]او کوته است در مورد شما!

15. She's potty about jazz.
[ترجمه ترگمان]اون درباره \"جاز\" چرت و پرت میگه
[ترجمه گوگل]او در مورد جاز است

پیشنهاد کاربران

لگن، قصری بچه

احمق

توالت فرنگی کودک


کلمات دیگر: