کلمه جو
صفحه اصلی

blabber


معنی : فضول، حرف مفت زن، وراج
معانی دیگر : (عامیانه)، دهان لقی کردن، حرف مفت زدن

انگلیسی به فارسی

حرف‌مفت‌زن، فضول، وراج


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا و ( transitive verb, intransitive verb )
حالات: blabbers, blabbering, blabbered
• : تعریف: to talk or say in a wordy, nonsensical, or indiscreet way.
مترادف: blab, blather, chatter, chipper, gibber, prate, prattle
مشابه: chew the fat, chitchat, gab, gabble, jabber
اسم ( noun )
• : تعریف: one who blabs.
مترادف: blab, blabbermouth, gossip, prattler
مشابه: gabber, jabberer, tattletale

• chatter, babble; gossip
if someone blabbers, they talk about something in a way that is considered to be boring, irritating, or foolish; an informal word.

مترادف و متضاد

فضول (اسم)
bur, pragmatic, blab, voyeur, pry, nosy, prier, intruder, blabber, busybody, tamperer, meddler, obtruder

حرف مفت زن (اسم)
talker, prattler, blabber

وراج (اسم)
blabber, caterer, blabbermouth, pratfall, pop off, prater

idle chatter


Synonyms: prattle, jabber, gabble, babble, nonsense


جملات نمونه

1. He's always blabbering on about computers.
[ترجمه ترگمان]او همیشه درباره کامپیوترها وراجی می کند
[ترجمه گوگل]او همیشه در مورد رایانه ها درگیر است

2. What was she blabbering on about this time?
[ترجمه ترگمان]راجع به این دفعه چه وراجی می کرد؟
[ترجمه گوگل]او در مورد این زمان چطور بود؟

3. She blabbered so much I couldn't hear the concert.
[ترجمه daryoosh57] اون خیلی وراجی کرد طوریکه نتونستم کنسرت رو بشنوم
[ترجمه ترگمان]ان قدر گریه می کرد که نمی توانستم کنسرت را بشنوم
[ترجمه گوگل]او خیلی زحمت کشید و من این کنسرت را ندیدم

4. Don't be a blabber mouth.
[ترجمه ترگمان]دهان blabber نباش
[ترجمه گوگل]نباشید

5. What's she blabbering about?
[ترجمه ترگمان]راجع به چی داره وراجی می کنه؟
[ترجمه گوگل]در مورد او چطور؟

6. I wish she'd stop blabbering on about her boyfriends.
[ترجمه ترگمان]کاش حرف های زیادی درباره دوست پسرش می زد
[ترجمه گوگل]آرزو می کنم که او در مورد دوستانش متوقف شود

7. What's he blabbering about?
[ترجمه ترگمان]راجع به چی داره وراجی می کنه؟
[ترجمه گوگل]در مورد او چطور؟

8. Many nervous job seekers blabber endlessly about irrelevant information. They create a poor impression and cut short the hiring manager's time for further questions.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از جویندگان کار عصبی پیوسته به اطلاعات بی ربط می پردازند آن ها یک برداشت ضعیف ایجاد می کنند و زمان مدیر استخدام را برای سوالات بیشتر کوتاه می کنند
[ترجمه گوگل]بسیاری از افراد ناخوشایند بی نهایت درباره اطلاعات نامناسب می گویند آنها یک احساس ضعیف ایجاد می کنند و زمان مدیریت مدیر استخدام را برای سوالات بیشتر کوتاه می کنند

9. Do not tell her anything because she's a blabber - mouth.
[ترجمه ترگمان]به او چیزی نگو، چون او یک دهان blabber است
[ترجمه گوگل]هر چیزی را به او نگو، زیرا او یک بلبر - دهان است

10. I've heared nothing but blabber.
[ترجمه ترگمان]من هیچ چیز غیر از وراج ندارم
[ترجمه گوگل]من فقط چیزی بلد نیستم

11. You think I just blabber.
[ترجمه ترگمان]تو فکر می کنی من فقط blabber
[ترجمه گوگل]فکر میکنی من فقط بلبل میکنم

12. While knee-jerk reaction is part of being a fan, writer, broadcaster and radio blabber, it is toxic to anyone running a sports team.
[ترجمه ترگمان]در حالی که واکنش ضرب زانو بخشی از پنکه، نویسنده، رادیو و تلویزیون است، برای هر کس که یک تیم ورزشی را اداره می کند، سمی است
[ترجمه گوگل]در حالی که واکنش زانو به عنوان بخشی از هوادار، نویسنده، پخش کننده و رادیو است، برای هر کسی که یک تیم ورزشی دارد، سمی است

13. Aunt Tung:( piqued ) You old man! Don't think you can blabber because you are a master! This sword is gained back by Miss Doug's life-risking effort!
[ترجمه ترگمان]! ای بابا Tung فکر نکن که ممکن است وراج باشد چون تو یک استاد هستی! این شمشیر با تلاش و کوشش خود به دست دوشیزه داگ بر می گردد!
[ترجمه گوگل]عمه تونگ (عصبانی) شما مرد قدیمی! فکر نکنی که شما میتونی خرج کنی چون تو استاد هستی این شمشیر توسط تلاش خانم دوگ به خطر افتاده است!

14. Don't say anything to Bob unless you want the whole office to know. Bob's quite a blabber mouth.
[ترجمه ترگمان]به باب هیچی نگو، مگر اینکه کل دفتر رو بخوای بدونی باب دهان a دارد
[ترجمه گوگل]ببخشید هیچوقت به Bob نگویید، مگر اینکه تمام دفتر را بخواهید بدانید باب کاملا دهان بلبرب است

پیشنهاد کاربران

وراجی. . . حرف مفت و بی اساس


کلمات دیگر: