1. Transitive verbs take a direct object.
[ترجمه ترگمان]افعال transitive یک هدف مستقیم می گیرند
[ترجمه گوگل]افعال انتقالی یک شی مستقیم را می گیرند
2. The verb ` eat'takes a direct object.
[ترجمه ترگمان]کلمه \"خوردن\" یک هدف مستقیم می گیرد
[ترجمه گوگل]فعل `eat'takes یک شی مستقیم
3. Like uh, just as a direct object.
[ترجمه ترگمان] درست مثل یه هدف مستقیم
[ترجمه گوگل]درست مثل یک هدف مستقیم
4. In English, a direct object identifies the thing or person being acted upon.
[ترجمه ترگمان]در زبان انگلیسی، یک شی مستقیم، چیز یا فردی را که بر روی آن عمل می کند مشخص می کند
[ترجمه گوگل]به زبان انگلیسی، یک شی مستقیم، چیزی یا فردی را که روی آن عمل می شود شناسایی می کند
5. Being the uppermost productive material and the most direct object for farmers, cultivated land is one of the basic factors consisting of the comprehensive ability of crop production.
[ترجمه ترگمان]مهم ترین چیز و مهم ترین هدف برای کشاورزان، زمین زراعی یکی از عوامل اصلی است که شامل توانایی جامع تولید محصول می شود
[ترجمه گوگل]بدین ترتیب که مواد پرطرفدار و مستقیم ترین هدف برای کشاورزان، زمین های کشت شده یکی از عواملی هستند که توانایی جامع تولید محصول را دارند
6. Put the direct object after the verb.
[ترجمه ترگمان]هدف مستقیم را بعد از the قرار دهید
[ترجمه گوگل]پس از فعل، شی مستقیم را قرار دهید
7. The crime's direct object is the security of the computer information system in the given fields.
[ترجمه ترگمان]هدف مستقیم جرم، امنیت سیستم اطلاعات کامپیوتر در این زمینه ها است
[ترجمه گوگل]هدف مستقیم جرم این است که امنیت سیستم اطلاعات کامپیوتر در زمینه های داده شده است
8. Some verbs have two objects, a direct object and an indirect object.
[ترجمه ترگمان]بعضی از افعال دو شی دارند، یک هدف مستقیم و یک شی غیر مستقیم
[ترجمه گوگل]برخی از افعال دارای دو اشیاء، یک شی مستقیم و یک شیء غیرمستقیم هستند
9. Westerners or curse, is the basic call direct object.
[ترجمه ترگمان]غربی یا لعنت، یک هدف اصلی است
[ترجمه گوگل]غربی ها و یا لعنت، هدف اصلی تماس مستقیم است
10. Constantine recommends using a gerund followed by a direct object (for example: "withdrawing funds" or "examining the passbook").
[ترجمه ترگمان]کنستانتین با استفاده از یک gerund به دنبال یک هدف مستقیم (برای مثال: انصراف از بودجه \"یا\" بررسی the \")توصیه می کند
[ترجمه گوگل]کنستانتین توصیه می کند با استفاده از یک شخصیت به دنبال یک شی مستقیم (به عنوان مثال: 'اخراج وجوه' یا 'بررسی دفترچه')
11. In 'She wrote a letter', the verb 'wrote' is transitive and the word 'letter' is the direct object.
[ترجمه ترگمان]در نامه نوشت، فعل لازم است و کلمه حرف یک موضوع مستقیم است
[ترجمه گوگل]در 'او یک نامه نوشت'، فعل 'نوشت' ترانزیستور است و کلمه 'letter' شی مستقیم است
12. In 'I met him in town', the word 'him' is the direct object.
[ترجمه ترگمان]من در شهر او را در شهر ملاقات کردم و کلمه ای که او می گوید هدف مستقیم است
[ترجمه گوگل]در 'او را در شهر دیدم'، کلمه 'او' هدف مستقیم است
13. In 'Give him the money', 'him' is the indirect object and 'money' is the direct object.
[ترجمه ترگمان]به او پول بدهید، او یک شی غیر مستقیم است و پول هدف مستقیم است
[ترجمه گوگل]در 'دادن پول به او'، 'او' شیء غیر مستقیم است و 'پول' هدف مستقیم است
14. Expressing an action that is carried from the subject to the object; requiring a direct object to complete meaning. Used of a verb or verb construction.
[ترجمه ترگمان]بیان یک اقدام که از سوژه به شی انجام می شود؛ نیاز به یک شی مستقیم به معنای کامل دارد از یک فعل یا فعل فعل استفاده می شود
[ترجمه گوگل]بیان یک عمل که از موضوع به موضوع منتقل می شود؛ نیاز به یک هدف مستقیم برای تکمیل معنا استفاده از یک ساختار فعل یا فعل
15. The other alternative is to use the PHP Java Bridge, which provides a direct object interface that allows you to share Java and PHP code directly within the same application.
[ترجمه ترگمان]گزینه دیگر استفاده از پل جاوا PHP است که یک رابط کاربری مستقیم فراهم می کند که به شما این امکان را می دهد که کد جاوا و PHP را مستقیما در همان برنامه به اشتراک بگذارید
[ترجمه گوگل]جایگزین دیگر این است که از PHP Java Bridge استفاده کنید، که یک رابط شی مستقیم را فراهم می کند که به شما امکان می دهد تا به طور مستقیم در یک برنامه اشتراک گذاری جاوا و پی اچ پی را به اشتراک بگذارید