1. he got out of bed and opened his bleary eyes
او از بستر برخاست و چشمان قی کرده ی خود را گشود.
2. She had bleary red eyes from lack of sleep.
[ترجمه ترگمان]چشم های سرخش را از کمبود خواب پاک کرده بود
[ترجمه گوگل]او از کمبود خواب چشمهای قرمز داشت
3. He stared at Leo with great bleary eyes.
[ترجمه ترگمان]با چشم های خواب آلود به لیو خیره شد
[ترجمه گوگل]او در لئو با چشمهای تلخ چشمک زد
4. He's always bleary - eyed early in the morning.
[ترجمه ترگمان]او همیشه صبح زود از خواب بیدار می شود
[ترجمه گوگل]او همیشه دردناک است - صبح چشم دارد
5. We pull on our coats with bleary yanks as the alcohol works its universal spell, and bump out the door.
[ترجمه ترگمان]وقتی الکل روی coats، درحالیکه الکل افسون جهانی آن را می کند، pull را روی coats می گذاریم و از در بیرون می رویم
[ترجمه گوگل]ما کتهای خود را با یونهای نازک برمی داریم، چون الکل کارهای جهانی خود را انجام می دهد و از درب خارج می شود
6. Picture his bleary expression, his fuzzy eyes, his baffled demeanour.
[ترجمه ترگمان]چهره خواب آلود او، چشمان fuzzy، رفتار baffled او را مجسم می ساخت
[ترجمه گوگل]تصور غلط او، چشمان ناگهانی او، رفتار بی نظیر او را نقاشی کنید
7. The superintendent sat back, shoulders slumped, her eyes bleary with fatigue and thoughtfulness.
[ترجمه ترگمان]رئیس عقب نشست، شانه ها فرو افتاده و چشمانش از فرط خستگی و تفکر متورم شده بود
[ترجمه گوگل]سرپرست پشت سر گذاشت، شانه هایش کمرنگ شد، چشم هایش با خستگی و اندوهگین شدن می لرزید
8. It smiled a bleary, yellow smile and flickered.
[ترجمه ترگمان]لبخندی خواب آلود و زرد زد و چشمک زد
[ترجمه گوگل]لبخند ملایم، لبخند زرد و فریاد زد
9. In the yellow light that fell all bleary through the frosted glass the blood showed up brown.
[ترجمه ترگمان]در نور زرد رنگ از میان شیشه های مات که از میان شیشه های مات مانده بود به رنگ قهوه ای روشن بود
[ترجمه گوگل]در نور زرد که از طریق شیشه ماته از خونریزی افتاد، خون قهوه ای شد
10. His eyes were bleary with fatigue.
[ترجمه ترگمان]چشمانش از فرط خستگی متورم شده بود
[ترجمه گوگل]چشمان او خستگی داشت
11. Pablo looked at him through his bleary eyes.
[ترجمه ترگمان]پابلو از میان چشمان خواب آلود او به او نگاه می کرد
[ترجمه گوگل]پابلو از طریق چشمهای درخشانش نگاه کرد
12. You look bleary - eyed. What you need most is forty winks.
[ترجمه ترگمان]چشم های خواب آلود به نظر می رسی چیزی که بیشتر احتیاج داری چهل و پنج تا چشمک می زند
[ترجمه گوگل]شما به نظر میرسید - چشم آنچه شما بیشتر به آن نیاز دارید، چهل و یک دقیقه است
13. He could only see a bleary view.
[ترجمه ترگمان]او فقط می توانست یک دید تار ببیند
[ترجمه گوگل]او فقط می تواند یک دید کلی را ببیند