1. He walks every day, often with a Dictaphone to record his observations.
[ترجمه ترگمان]او هر روز، اغلب با a برای ثبت مشاهدات خود قدم می زند
[ترجمه گوگل]او هر روز پیاده می رود، اغلب با یک ضبط مکالمه برای ثبت مشاهدات خود
2. He seemed to be reciting, talking into a Dictaphone.
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسید که دارد می خواند، با صدای ضبط شده حرف می زند
[ترجمه گوگل]به نظر می رسید که می خواند، به یک دیکته تلفن صحبت می کند
3. Re - recording from a portable dictaphone or cassette recorder.
[ترجمه ترگمان]ضبط مجدد از یک ضبط صوت قابل حمل یا ضبط صوت
[ترجمه گوگل]ضبط دوباره از یک ضبط کننده قابل حمل یا ضبط کاست
4. I vainly tried to record it on my Dictaphone, at the match.
[ترجمه ترگمان]من بی هوده سعی کردم آن را با ضبط و ضبط خود ضبط کنم
[ترجمه گوگل]من بیهوده سعی کردم آن را در دیکتافون خودم، در مسابقه ثبت کنم
5. His major inventions include phonograph, kinetoscope, dictaphone, incandescent light bulb and tattoo gun etc.
[ترجمه ترگمان]اختراعات بزرگ او عبارتند از گرامافون، kinetoscope، dictaphone، لامپ رشته ای و تفنگ تاتو
[ترجمه گوگل]اختراعات عمده او عبارتند از فونوگرافی، کینتوسکوپ، دیکته تلفن، لامپ رشته ای و تفنگ خال کوبی و غیره
6. I suspected the existence of a dictaphone somewhere in his panelled rooms.
[ترجمه ترگمان]من گمان بردم که وجود یک دستگاه ضبط صوت، جایی در اتاق های زیرشیروانی او وجود دارد
[ترجمه گوگل]من به وجود یک دیکشنری در جایی که در اتاق های کانادایی او بود، متهم بودم
7. Now you receive three applications instead of one: dictaphone, phone calls recorder and music player!
[ترجمه ترگمان]حالا شما سه درخواست به جای یک: dictaphone، ضبط صدا و نوازنده موسیقی دریافت می کنید!
[ترجمه گوگل]در حال حاضر شما سه برنامه را به جای یک دریافت می کنید: دیکشنری، ضبط کننده تماس تلفنی و پخش کننده موسیقی!
8. I was using a dictaphone to record the conversation.
[ترجمه ترگمان]داشتم از یه dictaphone استفاده می کردم تا مکالمات رو ضبط کنم
[ترجمه گوگل]من برای ضبط گفتگو از یک دیکته تلفن استفاده کردم
9. Bilingual, typing 60 wpm, shorthand 90 wpm, dictaphone essential.
[ترجمه ترگمان]تایپ کردن، تایپ ۶۰ wpm، تند نویسی ۹۰ wpm، ضروری است
[ترجمه گوگل]دو زبانه، تایپ 60 وات، ضرب دقیقه 90، ضبط مکالمه ضروری است
10. She barked into the dictaphone.
[ترجمه ترگمان]با بدخلقی به دستگاه ضبط صوت پارس کرد
[ترجمه گوگل]او به دیکتاو گوشی لرزید
11. I recorded information in a notebook and using a Dictaphone, now sorted into three broad categories; Server Information, Dates, and Gameplay Information.
[ترجمه ترگمان]من اطلاعات را در یک دفتر یادداشت کردم و از یک Dictaphone استفاده کردم، که حالا به سه گروه عمده تقسیم شده است: اطلاعات Server، تاریخ ها، و اطلاعات Gameplay
[ترجمه گوگل]من اطلاعات را در یک نوت بوک و با استفاده از Dictaphone ثبت کردم، در حال حاضر به سه دسته گسترده طبقه بندی شده است اطلاعات سرور، تاریخ ها، و اطلاعات گیم پلی