کلمه جو
صفحه اصلی

amateurish


معنی : اماتوروار، ناشی
معانی دیگر : ناشیانه، خام دستانه، ناوارد

انگلیسی به فارسی

آماتوروار، ناشی


آماتور، اماتوروار، ناشی


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: amateurishly (adv.), amateurishness (n.)
• : تعریف: not of professional or expert quality; characteristic of an amateur; lacking skill.
متضاد: masterful, professional
مشابه: amateur

- The play, put on by the townspeople every summer, is always entertaining even if a bit amateurish.
[ترجمه ترگمان] این نمایش که هر تابستان توسط مردم شهر برگزار می شود، حتی اگر آماتور باشد، همیشه سرگرم کننده است
[ترجمه گوگل] بازی، که توسط شهروندان هر تابستان ارائه می شود، همیشه سرگرم کننده است حتی اگر کمی آماتور باشد

• inferior, second-rate; unprofessional, inexpert; novice-like
if you describe something as amateurish, you mean it is not skilfully made or done.

مترادف و متضاد

اماتوروار (صفت)
amateurish

ناشی (صفت)
ill, amateurish, emergent, awkward, dilettante, gauche, rube, maladroit, jackleg, laity, sequent, left-handed

unprofessional


Synonyms: bush-league, incompetent, inept, inexperienced, inexpert, insipid, unskilled, untrained


جملات نمونه

1. an amateurish attempt at writing poetry
کوششی خام دستانه در نگارش شعر

2. the picture he painted was a rather amateurish effort
تصویری که او کشید کار ناشیانه ای بود.

3. The concert was rather an amateurish affair.
[ترجمه ترگمان]این کنسرت یک کار سطحی بود
[ترجمه گوگل]این کنسرت یک امر آماتوری بود

4. Beside her other players seem amateurish.
[ترجمه ترگمان]در کنار بقیه بازیکنان amateurish به نظر می رسند
[ترجمه گوگل]در کنار بازیکنان دیگر او به نظر می رسد آماتور است

5. He scoffed at our amateurish attempts.
[ترجمه ترگمان]او به تلاش amateurish ما طعنه زد
[ترجمه گوگل]او در تلاش های آماتورانه ما می ترسید

6. But security officials also noted several signs of amateurish work.
[ترجمه ترگمان]اما مقامات امنیتی همچنین نشانه هایی از کار آماتور را مورد توجه قرار دادند
[ترجمه گوگل]اما مقامات امنیتی همچنین نشانه های متعددی از کار آماتور را ذکر کرده اند

7. For the subsidy has encouraged amateurish management and an uncommercial approach.
[ترجمه ترگمان]برای یارانه، مدیریت آماتور و رویکرد uncommercial را تشویق کرده است
[ترجمه گوگل]برای یارانه، مدیریت مدرن و یک رویکرد غیر تجاری را تشویق می کند

8. Their website looks amateurish.
[ترجمه ترگمان]وب سایت آن ها آماتور به نظر می رسد
[ترجمه گوگل]وب سایت آنها به نظر می رسد آماتور است

9. It was a surprisingly amateurish movie.
[ترجمه ترگمان]به طرز شگفت انگیزی یک فیلم بود
[ترجمه گوگل]این یک فیلم شگفت آور آماتوریست بود

10. Is his dramatic performance appropriate parody or merely amateurish?
[ترجمه ترگمان]آیا عملکرد دراماتیک او parody یا صرفا آماتور است؟
[ترجمه گوگل]آیا عملکرد دراماتیک او تقلید درست یا صرفا آماتوریست است؟

11. Most were amateurish endeavors, he said.
[ترجمه ترگمان]او گفت: بیش ترشان تلاش ناشی از عمل بودند
[ترجمه گوگل]او گفت که اکثر تلاش های آماتورانه ای بود

12. A pretty amateurish way to run a professional sport.
[ترجمه ترگمان]یک روش آماتور برای اجرای یک ورزش حرفه ای
[ترجمه گوگل]یک روش بسیار آماتور برای اجرای یک ورزش حرفه ای

13. But the campaigns have been very amateurish and low-key and many of the younger people are not interested.
[ترجمه ترگمان]اما این فعالیت ها آماتور و کم نور هستند و بسیاری از جوانان علاقه مند نیستند
[ترجمه گوگل]اما کمپین ها خیلی آماتور و کم اهمیت بوده اند و بسیاری از افراد جوان علاقه مند نیستند

14. The embryonic plot appeared to have been an amateurish operation which did not pose a serious threat to the government.
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد که طرح اولیه یک عمل آماتور بوده است که تهدیدی جدی برای دولت محسوب نمی شد
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد که طرح جنینی یک عملیات آماتوری بوده که تهدیدی جدی برای دولت ایجاد نکرده است

15. Yesterday's heroes ran an amateurish campaign and, in the main, are no fans of quick unity.
[ترجمه ترگمان]قهرمانان دیروز یک کمپین آماتور را اجرا کردند و در اصل، هیچ طرفدار اتحاد سریع نیستند
[ترجمه گوگل]قهرمانان دیروز یک کمپین آماتور اجرا کردند و در اصل طرفداران اتحاد سریع نیستند

Their publications are printed amateurishly and in haste.

نشریات آنان با ناشی‌گری و عجله چاپ می‌شود.


an amateurish attempt at writing poetry

کوششی خام‌دستانه در نگارش شعر



کلمات دیگر: