کلمه جو
صفحه اصلی

dichromatic


معنی : دورنگ
معانی دیگر : دورنگه، دارای دو رنگ، دوفام، وابسته به رنگ کوری، دورنگ نما

انگلیسی به فارسی

دورنگه، دارای دو رنگ، دوفام


وابسته به رنگ کوری


(زیست‌شناسی) دورنگی


دو رنگی، دورنگ


انگلیسی به انگلیسی

• having two colors

مترادف و متضاد

دورنگ (صفت)
bicolor, dichromatic, bicolour, piebald

جملات نمونه

1. This kind " dichromatic furniture " let a person feel " bone has the flesh ", seem a kind of fashionable dress.
[ترجمه ترگمان]این نوع \"اثاثیه لوکس\" اجازه می دهد فرد احساس کند که استخوان بدن دارد، به نظر یک نوع لباس مد است
[ترجمه گوگل]این نوع 'مبلمان رنگی' اجازه دهید شخص احساس کند 'استخوان دارای گوشت' است، به نظر می رسد یک نوع لباس مد روز است

2. Black and white and dichromatic still be today season the mainstream color of this beach cap, clean and comfortable, the feeling of very rich and carefree holiday.
[ترجمه ترگمان]سیاه و سفید و dichromatic هنوز در فصل امروزی رنگ اصلی این کلاه ساحلی، تمیز و راحت، احساس تعطیلات بسیار ثروتمند و بی خیال هستند
[ترجمه گوگل]سیاه و سفید و رنگارنگ هنوز امروز رنگ اصلی این کلبه ساحل، تمیز و راحت، احساس تعطیلات بسیار غنی و بی دست و پا را حفظ می کنند

3. Humans and old world monkeys have three different types of cones ( trichromatic vision) while other mammals lack cones with red sensitive pigment and therefore have poorer (dichromatic) colour vision.
[ترجمه ترگمان]انسان ها و میمون ها سه نوع مختلف از مخروط ها (چشم انداز trichromatic)دارند در حالی که پستانداران دیگر به رنگ قرمز حساس هستند و بنابراین دارای بینایی رنگی poorer (dichromatic)هستند
[ترجمه گوگل]انسان ها و میمون های قدیمی جهان دارای سه نوع مخروطی (دید سه رنگی) هستند، در حالی که پستانداران دیگر فاقد مخروطی با رنگدانه های حساس قرمز هستند و بنابراین بینایی رنگی (رنگی) دارند

4. Because: Gray lies just about this is dichromatic between.
[ترجمه ترگمان]چون: \"گری\" در این باره دروغ می گوید
[ترجمه گوگل]از آنجا که: خاکستری دروغ فقط در مورد این بین دو رنگ است

5. What is yellow, white dichromatic, symbol, rice said, "silver, cakes, " and "annual high" homophonic, meaning the people's life and work to improve each year.
[ترجمه ترگمان]رنگ زرد، سفید پوست سفید، نماد، برنج گفت: \"نقره، کیک\"، و \"homophonic سالانه\"، یعنی زندگی و کار مردم برای بهبود هر سال
[ترجمه گوگل]برنج گفت: 'زرد، سفید رنگ، نماد'، نقره، کیک و 'سالانه بالا' homophonic، به معنای زندگی مردم و کار برای بهبود هر سال است

6. Aluminium alloy material basically has dichromatic, it is silvery white, it is dark brown, also appeared now nevertheless chromatic aluminium alloy, its main use is door window material.
[ترجمه ترگمان]جنس آلیاژ آلومینیوم اساسا dichromatic است، سفید نقره ای است، قهوه ای تیره است، هم چنین در حال حاضر به عنوان یک آلیاژ آلومینیوم رنگ ظاهر شده است، استفاده اصلی آن مواد پنجره است
[ترجمه گوگل]مواد آلیاژ آلومینیوم عمدتا دارای رنگ دوار، سفید سفید، قهوه ای تیره است و همچنین آلیاژ آلومینیوم رنگی را نشان می دهد، اما استفاده اصلی آن از مواد پنجره درب است

7. Black and white and dichromatic collocation, let sofa bed put on a kind of elegance again.
[ترجمه ترگمان]با همنشینی سیاه و سفید و dichromatic، اجازه دهید تخت مبل دوباره به نوعی آراستگی (شیک)تبدیل شود
[ترجمه گوگل]چیدمان سیاه و سفید و دی کروماتیک، اجازه دهید روی مبل روی یک نوع ظرافت دوباره بگذارید

8. The Dichromatic Reflection Model describes the color of the reflected light as a mixture of light from surface reflection and body reflection.
[ترجمه ترگمان]مدل بازتاب Dichromatic رنگ نور منعکس شده را به صورت ترکیبی از نور از بازتاب سطحی و بازتاب بدن توصیف می کند
[ترجمه گوگل]مدل انعکاس دیکروماتیک رنگ نور منعکس را به عنوان مخلوط نور از انعکاس سطح و انعکاس بدن توصیف می کند

9. Tie-in: Choice depth makes bottom makeup by dichromatic pink, make whole and facial have stereo feeling more.
[ترجمه ترگمان]Tie - in: عمق انتخاب با dichromatic صورتی، ترکیب زیر را ایجاد می کند، کل و حالات صورت را بیشتر احساس می کند
[ترجمه گوگل]Tie-in: عمق انتخاب می کند آرایش پای با رنگ صورتی دیکروماتیک، کل بدن و صورت را احساس استریو بیشتر

10. Black and white and dichromatic increased contrast, make whole space more stereo, vivid.
[ترجمه ترگمان]سیاه و سفید و dichromatic کنتراست را افزایش دادند، تمام فضا را more و واضح ساختند
[ترجمه گوگل]سیاه و سفید و دیکروماتیک کنتراست را افزایش می دهد، فضای بیشتری برای استریو، زنده است

11. The national flag of Canada from red, white dichromatic constitute.
[ترجمه ترگمان]پرچم ملی کانادا از رنگ های قرمز و سفید تشکیل می شود
[ترجمه گوگل]پرچم ملی کانادا از رنگ قرمز و سفید تشکیل شده است

12. Add into black, white dichromatic.
[ترجمه ترگمان]به dichromatic سیاه و سفید اضافه کنید
[ترجمه گوگل]به سیاه و سفید، دو رنگی اضافه کنید

13. Some basic theorems, multiplicability and topological invariance of the extended V-functions as well as extended dichromatic polynomials are discussed.
[ترجمه ترگمان]برخی از قضایای اساسی، multiplicability و ناپذیری موضعی توابع V توسعه یافته و نیز چند جمله ای های گسترش یافته dichromatic مورد بحث قرار می گیرند
[ترجمه گوگل]بعضی از قضیه های اساسی، تکرارپذیری و غیرتاریخی توپولوژیک از توابع V گسترش یافته و همچنین چند جمله ای های دو کروماتیک گسترش یافته بحث شده است

14. But Zhang Zhifeng thinks, chinese cannot blindly follow sb at Hesperian follow, the fashion colour that takes in wedding wanders in black, white, dichromatic on.
[ترجمه ترگمان]اما ژانگ Zhifeng فکر می کند که چینی ها نمی توانند کورکورانه از follow کردن پیروی کنند، رنگ مد که در عروسی رخ می دهد در سیاه پوش، سفید و dichromatic در حال حرکت است
[ترجمه گوگل]اما ژانگ Zhifeng فکر می کند، چینی نمی تواند کورکورانه پیروی از اسب در Hesperian دنبال، رنگ مد که طول می کشد عروسی در سیاه و سفید، سفید، dichromatic در


کلمات دیگر: