کلمه جو
صفحه اصلی

childbirth


معنی : زایمان، وضع حمل
معانی دیگر : زایش، زاد

انگلیسی به فارسی

وضع حمل، زایمان


انگلیسی به انگلیسی

• act of giving birth to a child
childbirth is the act of giving birth to a child.

اسم ( noun )
• : تعریف: the act or occasion of giving birth to a child; parturition.
مترادف: accouchement, birth, confinement, lying-in, parturition
مشابه: bearing, childbearing, childbed, delivery, labor, nativity, travail

مترادف و متضاد

زایمان (اسم)
accouchement, childbirth, parturition, litter, confinement, throe

وضع حمل (اسم)
childbirth

giving birth


Synonyms: accouchement, bearing children, blessed event, childbed, confinement, delivering, delivery, labor, lying-in, nativity, parturience, parturition, procreation, producing, propagation, reproduction, travail, visit from the stork


جملات نمونه

1. childbirth used to cause many deaths among women
زایمان موجب مرگ و میر زیادی نزد زنان می شد.

2. natural childbirth
زایمان طبیعی (بدون بیهوشی و غیره)

3. painless childbirth
زایمان بی درد

4. the throes of childbirth
اوج درد زایمان

5. His wife died in childbirth in 192
[ترجمه ترگمان]همسر او در سال ۱۹۲ سالگی درگذشت
[ترجمه گوگل]همسرش در زادگاه 192 درگذشت

6. All I remember of childbirth was the unbearable pain and the relief when it was all over.
[ترجمه ترگمان]وقتی همه چیز تمام شد، تنها چیزی که به یاد دارم، درد غیرقابل تحمل بود
[ترجمه گوگل]همه چیزهایی که من از زایمان به یاد می آورم، وقتی که تمام شد، درد غیرقابل تحمل بود

7. She drew an analogy between childbirth and the creative process.
[ترجمه ترگمان]او قیاس بین زایمان و فرآیند خلاق را کنار کشید
[ترجمه گوگل]او تقریبی بین تولد و فرآیند خلاق را به وجود آورد

8. Epidurals are now often used during childbirth.
[ترجمه ترگمان]Epidurals در هنگام زایمان اغلب مورد استفاده قرار می گیرند
[ترجمه گوگل]اپی گلی در حال حاضر اغلب در هنگام زایمان استفاده می شود

9. She dreaded the pain of childbirth.
[ترجمه ترگمان]از درد زایمان دچار وحشت شده بود
[ترجمه گوگل]او از درد زایمان هراس داشت

10. She's a passionate advocate of natural childbirth.
[ترجمه ترگمان]او یکی از مدافعان سرسخت زایمان طبیعی است
[ترجمه گوگل]او یک طرفدار پرشور از تولد طبیعی است

11. On the subject of childbirth she is amusingly frank.
[ترجمه ترگمان]در مورد زایمان، او به شوخی با شوخی شوخی می کند
[ترجمه گوگل]در مورد زایمان او جالب توجه است

12. A period of acute depression can sometimes follow childbirth.
[ترجمه ترگمان]یک دوره از افسردگی شدید گاهی می تواند زایمان را دنبال کند
[ترجمه گوگل]یک دوره افسردگی حاد گاهی اوقات می تواند به زایمان ادامه دهد

13. Rituals and Cults Childbirth classes; procedures and routines of maternity hospitals and midwifery.
[ترجمه ترگمان]کلاس های زایمان و زایمان، روش ها و روال های کاری بیمارستان های مادران و مامایی
[ترجمه گوگل]آداب و رسوم کلاس های زایمان؛ روش ها و روال های بیمارستان های زایمان و مامایی

14. Natural childbirth has become more popular over the last 20 years.
[ترجمه ترگمان]زایمان طبیعی در طول ۲۰ سال گذشته محبوبیت بیشتری پیدا کرده است
[ترجمه گوگل]تولد طبیعی در طول 20 سال گذشته محبوب تر شده است

15. The woman is to experience suffering - in childbirth, the most fundamental human process.
[ترجمه ترگمان]زن باید رنج بردن از زایمان، the روند انسانی را تجربه کند
[ترجمه گوگل]زن باید رنج بگذارد - در زایمان، بنیادی ترین فرایند انسان است

16. Artemis watched over women in childbirth.
[ترجمه ترگمان]ارتمیس در حین زایمان به زن ها نگاه می کرد
[ترجمه گوگل]آرتمیس بیش از زنان در هنگام زایمان را تماشا کرد

17. Women were deemed unclean during and immediately after childbirth.
[ترجمه ترگمان]زنان در طی زایمان و بلافاصله پس از زایمان احساس گناه تلقی می شدند
[ترجمه گوگل]زنان در طی و بلافاصله پس از زایمان نجس می باشند

Childbirth used to cause many deaths among women.

زایمان موجب مرگ و میر زیادی نزد زنان می‌شد.


پیشنهاد کاربران

زایمان - وضع حمل

🔴 the act or process of giving birth to children
[count]
◀️ [the total number of childbirths [= ( more commonly ) births
[noncount]
◀️ advocates of natural childbirth

Types of childbirth :
■ Vaginal Delivery
■ C - section که همون Caesarean Section


کلمات دیگر: