کلمه جو
صفحه اصلی

bounder


(انگلیس - عامیانه) ناجوانمرد، نالوطی، بی ادب

انگلیسی به فارسی

(انگلیس - عامیانه) ناجوانمرد، نالوطی، بی‌ادب


مرز


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: an obtrusive, ill-bred, or vulgar person, esp. a man who behaves badly toward women.

(2) تعریف: something or someone that bounds.

• ill-bred, unscrupulous man
if someone calls a man a bounder, they mean that he behaves in an unkind, deceitful, or selfish way; an old-fashioned word.

جملات نمونه

1. Talk of the Devil, and he is bound to appear.
[ترجمه ترگمان]درباره شیطان حرف بزن، و او هم موظف است که به نظر برسد
[ترجمه گوگل]صحبت از شیطان، و او مجبور به ظاهر است

2. Kindness is the golden chain by which society is bound together. Johann Wolfgang Von Goethe
[ترجمه ترگمان]مهربانی زنجیر طلایی است که جامعه با آن پیوند خورده است یوهان ولفگانگ ون گوته
[ترجمه گوگل]Kindness زنجیره طلایی است که جامعه آن را به هم متصل می کند یوهان ولفگانگ فون گوته

3. If we are bound to forgive an enemy, we are not bound to trust him. Thomas Fuller
[ترجمه ترگمان]اگر بخواهیم دشمن را ببخشیم، مجبوریم به او اعتماد کنیم توماس فولر
[ترجمه گوگل]اگر مجبور باشیم یک دشمن را ببخشیم، ما مجبور نیستیم به او اعتماد کنیم توماس فولر

4. He was left bound and gagged .
[ترجمه ترگمان]دست و دهانش را بسته بود
[ترجمه گوگل]او مرخص شده و چسبیده بود

5. It is not beyond the bounds of possibility .
[ترجمه ترگمان]این فراتر از حد امکان نیست
[ترجمه گوگل]این فراتر از حد امکان نیست

6. It is not beyond the bounds of possibility that we'll all meet again one day.
[ترجمه ترگمان]این فراتر از حد امکان پذیر نیست که روزی دوباره همدیگر را ببینیم
[ترجمه گوگل]این فراتر از حد امکان نیست که ما همه روز یکبار با یکدیگر ملاقات خواهیم کرد

7. If he chooses Mary it's bound to cause problems.
[ترجمه ترگمان]اگر او مری را انتخاب کند که دردسر درست کند
[ترجمه گوگل]اگر او مری را انتخاب کند، مشکلی ایجاد می کند

8. They bound my arms and legs with rope.
[ترجمه ترگمان]دست هایم و پاهایم را با طناب بسته اند
[ترجمه گوگل]دست و پا را با طناب بستند

9. There are bound to be changes when the new system is introduced.
[ترجمه ترگمان]زمانی که سیستم جدید معرفی می شود باید تغییراتی ایجاد شود
[ترجمه گوگل]زمانی که سیستم جدید معرفی می شود، تغییری وجود دارد

10. Your work is bound to be successful.
[ترجمه ترگمان]کار شما باید موفقیت آمیز باشد
[ترجمه گوگل]کار شما باید موفقیت آمیز باشد

11. Pete, ever the optimist, said things were bound to improve.
[ترجمه ترگمان]پت که همیشه خوش بین بود گفت که همه چیز باید بهبود یابد
[ترجمه گوگل]پیت، همیشه خوش بین است، گفت که چیزها باید بهبود یابد

12. She was bound to a chair.
[ترجمه ترگمان]روی یک صندلی نشسته بود
[ترجمه گوگل]او به صندلی متصل بود

13. There are bound to be price increases next year.
[ترجمه ترگمان]سال آینده قیمت ها افزایش خواهند یافت
[ترجمه گوگل]در سال آینده باید قیمت ها افزایش یابد

14. The life most of the time, commitments equals to constrain, reluctantly we yearn for bound.
[ترجمه ترگمان]در بیشتر مواقع، تعهدات برابر است با محدود کردن اجباری، با بی میلی ما را آرزو می کنیم
[ترجمه گوگل]زندگی بیشتر زمان، تعهدات برابر است با محدودیت، با اکراه ما تمایل به محدودیت

15. He was bound over to keep the peace.
[ترجمه ترگمان]او مجبور بود که آرامش خود را حفظ کند
[ترجمه گوگل]او مجبور شد صلح را حفظ کند

پیشنهاد کاربران

حقه باز . بی ادب

بی رحم


کلمات دیگر: