1. the bleat of a goat
بع بع بز
2. He heard the bleat of a lamb.
[ترجمه ترگمان]صدای ناله یک بره را شنید
[ترجمه گوگل]او صدای بوق بره را شنید
3. The lamb gave a faint bleat.
[ترجمه ترگمان]گوسفند با ناله کوتاهی ناله کرد
[ترجمه گوگل]گوسفند به بیضه خفیف ختم شد
4. That despairing bleat touched a heart she hadn't been sure still existed.
[ترجمه ترگمان]این ناله نومیدانه قلبی را لمس کرد که هنوز مطمئن نبود وجود دارد
[ترجمه گوگل]این بی نظمی ناامید، دلش را خفه کرد، مطمئن نبود که هنوز وجود داشته باشد
5. When federalists bleat on about how interdependent the world is, one wonders what world they live in.
[ترجمه ترگمان]وقتی که federalists در مورد این که جهان چگونه به هم وابسته است، نق می زند، شگفتی می کند که آن ها در چه دنیایی زندگی می کنند
[ترجمه گوگل]هنگامی که فدرالیست ها درباره اینکه چگونه جهان وابسته به یکدیگر هستند، می پرسد جهان چه چیزی در آن زندگی می کند
6. The poor goat would bleat in pain until it died.
[ترجمه ترگمان]بز بیچاره ناله می کرد تا اینکه بمیرد
[ترجمه گوگل]تا زمانی که مرده باشد، بز بز ضعیف به درد می خورد
7. The dak is called chick bleat dak, it was built thousand of years ago .
[ترجمه ترگمان]The به نام chick بع بع کردن، هزار سال پیش ساخته شد
[ترجمه گوگل]داک به نام جوجه سفید شده است، که هزار سال پیش ساخته شد
8. She began to cry and bleat fearfully, and the farmer came out to protect the lamb.
[ترجمه ترگمان]او شروع به گریه و گریه کردن کرد و دهقان بیرون آمد تا از بره مراقبت کند
[ترجمه گوگل]او شروع به گریه و گریه کرد و کشاورز برای حفاظت از برهه آمد
9. She bleat her disapproval of her son's marriage to Amy.
[ترجمه ترگمان]او از ازدواج پسرش با امی ناله می کرد
[ترجمه گوگل]او مخالفت خود را از ازدواج پسرش با امی را ممنوع کرد
10. The victim gave a bleat of terror.
[ترجمه ترگمان]قربانی ناله ای از وحشت کرد
[ترجمه گوگل]قربانی یک ترس از تهدید را برانگیخت
11. There came the bleat of horns.
[ترجمه ترگمان]بع بع شاخ ها به گوش رسید
[ترجمه گوگل]صدای بوق زدن از شاخ ها آمد
12. She let out a bleat of horror.
[ترجمه ترگمان]ناله ای از وحشت برکشید
[ترجمه گوگل]او یک تکه از وحشت را بیرون آورد
13. Suddenly, I heard a frail crying sound, like bleat of a small lamb.
[ترجمه ترگمان]ناگهان صدای گریه ضعیفی شنیدم، مثل صدای بع بع بره ای کوچک
[ترجمه گوگل]ناگهان یک صدای گریه گشاد را شنیده ام، مانند صدف بره کوچک
14. The fog-horn, its sound now muffled by the houses, continued to bleat at regular intervals.
[ترجمه ترگمان]مه - شاخ، اکنون صدا در کنار خانه ها خفه می شد و گاه به گاه به بع بع کردن مشغول می شد
[ترجمه گوگل]مه و شاخ، صدای آن در حال حاضر توسط خانه ها خفه شد، همچنان در فواصل منظم به هم ریخت