کلمه جو
صفحه اصلی

christening


معنی : مراسم تعمید ونامگذاری بچه
معانی دیگر : (کلیسای مسیحی) مراسم غسل تعمید و نامگذاری کودک، گرایش به دین مسیح

انگلیسی به فارسی

مراسم تعمید و نام‌گذاری بچه


تعمید، مراسم تعمید ونامگذاری بچه


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: the sacrament of baptism, usu. involving the formal naming of a child.

(2) تعریف: a ceremony in which something such as a ship is named or dedicated.

• baptism, baptismal ceremony (christianity)
a christening is a ceremony in which a baby is made a member of the christian church and is officially given his or her christian names.

مترادف و متضاد

مراسم تعمید ونامگذاری بچه (اسم)
christening

جملات نمونه

1. We all got together at the christening.
[ترجمه ترگمان] ما همه با هم در مراسم غسل تعمید جمع شدیم
[ترجمه گوگل]همه ما با هم در تعطیلات بودیم

2. We're going to my nephew's christening on Saturday.
[ترجمه ترگمان]روز شنبه به مراسم غسل تعمید nephew می رویم
[ترجمه گوگل]ما در روز شنبه به خواهری خواهر خواهیم رفت

3. The ceremony was something like a christening.
[ترجمه ترگمان]مراسم مثل مراسم غسل تعمید بود
[ترجمه گوگل]این مراسم چیزی شبیه یک تعمید بود

4. Shades of the christening party in Sleeping Beauty.
[ترجمه ترگمان]سایه حزب غسل تعمید در زیبایی خفته:
[ترجمه گوگل]سایه های جشن کریسمس در زیبای خفته

5. The baby was dressed in the same lace christening dress her mother had been baptized in twenty-eight years before.
[ترجمه ترگمان]بچه در همان پیراهن توری که مادرش در بیست و هشت سال پیش غسل تعمید داده بود، لباس پوشیده بود
[ترجمه گوگل]کودک در همان لباس تسبیح که لباس مادرش را در هشتاد و هشت سال قبل تعمید داده بود لباس پوشید

6. It was a christening that seemed to hunger for significance.
[ترجمه ترگمان]آن غسل تعمید بود که به نظر گرسنگی اهمیت داشت
[ترجمه گوگل]این یک تعمید بود که به نظر می رسید برای اهمیت گرسنگی

7. It was a supper to celebrate the christening of their new baby.
[ترجمه ترگمان]شام بود که مراسم غسل تعمید کودک نو را جشن بگیرد
[ترجمه گوگل]این شام برای جشن گرفتن تعطیلات نوزاد جدید خود بود

8. There was a woman who wanted a christening mug for a baby.
[ترجمه ترگمان]یه زن بود که یه لیوان غسل تعمید برای یه بچه می خواست
[ترجمه گوگل]یک زن بود که می خواست جشن کریسمس برای یک کودک داشته باشد

9. Tex: Is It'still used for christening?
[ترجمه ترگمان]هنوزم واسه غسل تعمید استفاده میشه؟
[ترجمه گوگل]Tex آیا برای کلیسا مورد استفاده قرار می گیرد؟

10. Fried gave Roosevelt credit for "christening" the Permanent Court of Arbitration and for inspiring the second Hague Conference.
[ترجمه ترگمان]Fried، روزولت را به خاطر \" غسل تعمید، دادگاه دائمی داوری و برای اله ام بخشیدن به دومین کنفرانس لاهه، داد
[ترجمه گوگل]سرخ شده به رووزولت اعتبار داد تا 'تعمید' دادگاه دائمی داوری و برای الهام گرفتن از کنفرانس دوم هague

11. The day of the christening was sunny and bright.
[ترجمه ترگمان]روز غسل تعمید، آفتابی و روشن بود
[ترجمه گوگل]روز تعمید آفتابی و روشن بود

12. He asked Ginny if she would consent to a small celebration after the christening.
[ترجمه ترگمان]او از جینی پرسید که آیا با جشن کوچکی که بعد از مراسم غسل تعمید برگزار می شود موافقت خواهد کرد یا نه
[ترجمه گوگل]او از جینی پرسید آیا او پس از تعمید به یک جشن کوچک رضایت خواهد داد

13. The party had been held in nearby Lidget Green to celebrate the christening of Zatun's three-week-old baby.
[ترجمه ترگمان]این حزب در نزدیکی Lidget گرین برگزار شد تا غسل تعمید نوزاد سه هفته ای Zatun را جشن بگیرد
[ترجمه گوگل]حزب در نزدیکی Lidget Green برگزار شده بود تا جشن جشن تولد نوزاد سه هفته ای زاتون را جشن بگیرد

14. The race organiser was in Gloucester today for the christening of an entrant bearing the city's name.
[ترجمه ترگمان]امروزه برگزار کننده این مسابقه در Gloucester برای غسل تعمید یک نفر از تازه وارد به نام شهر برگزار شد
[ترجمه گوگل]برگزار کننده مسابقه امروز در گلاستر برای تعقیب نامزدهایی که نام شهر را بر عهده داشتند، در گلوکز بود

پیشنهاد کاربران

تعمید

{دریا} {مهندسی دریا} : مراسم نامگذاری شناور - بخشی از مراسم به آب اندازی شناور که در آن از نام شناور رونمایی میشود.


کلمات دیگر: