1. he thinks he is a genius, but we must disabuse him
او فکر می کند نابغه است،اما باید او را از اشتباه درآوریم.
2. I tried to disabuse him of that notion.
[ترجمه ترگمان]سعی کردم از این فکر منصرف شوم
[ترجمه گوگل]من سعی کردم او را از این مفهوم نادیده بگیرم
3. Let me disabuse you of that foolish idea.
[ترجمه ترگمان] بذار این ایده احمقانه رو برات روشن کنم
[ترجمه گوگل]اجازه دهید من را از این ایده احمقانه نادیده بگیرم
4. Let me disabuse of that foolish prejudices.
[ترجمه ترگمان] بذار من از این خرافات احمقانه رو اصلاح کنم
[ترجمه گوگل]اجازه بدهید از این احتیاجات احمقانه بی خبر باشم
5. I must disabuse you of your feelings of grandeur.
[ترجمه ترگمان]من باید درباره احساسات و grandeur اشتباه کنم
[ترجمه گوگل]من باید شما را از احساسات عظیم خود محروم کنید
6. I hope to disabuse you of the notion that all employees are lazy.
[ترجمه ترگمان]من امیدوارم که شما را از این تصور خلاص کنم که همه کارمندان تنبل هستند
[ترجمه گوگل]من امیدوارم که شما را از این مفهوم که همه کارکنان تنبل هستند نادیده بگیرند
7. Successive experience to the contrary failed to disabuse them of this illusion.
[ترجمه ترگمان]تجربه پی درپی، مغایر با شکست آن ها از این توهم بود
[ترجمه گوگل]تجربیات متوالی برعکس، آنها را از این توهم ناتوان نکرد
8. The government will do nothing to disabuse the public of this impression you can be sure.
[ترجمه ترگمان]دولت هیچ کاری نمی کند تا مردم را از این تاثیری که می توانید مطمئن باشید محروم کند
[ترجمه گوگل]دولت هیچ کاری انجام نخواهد داد تا مردم را از این تصور بیفزایند
9. It may also disabuse ministers of the belief that people notice indirect taxes less than direct ones.
[ترجمه ترگمان]همچنین ممکن است disabuse اعتقاد داشته باشند که مردم مالیات های غیر مستقیم کمتری نسبت به مالیات های مستقیم دارند
[ترجمه گوگل]همچنین ممکن است وزیران اعتقاد داشته باشند که مردم مالیات غیر مستقیم را کمتر از مستقیم می دانند
10. Once we disabuse ourselves of the prejudice, we can cooperate with each other quite well.
[ترجمه ترگمان]هنگامی که ما خود را از تعصب محروم کردیم، می توانیم کاملا با هم هم کاری کنیم
[ترجمه گوگل]هنگامی که ما خودمان را از تعصب دور می کنیم، می توانیم با یکدیگر همکاری خوبی داشته باشیم
11. Let us disabuse ourselves of the idea that we are invincible.
[ترجمه ترگمان]اجازه دهید خود را از این ایده که ما شکست ناپذیر هستیم رها کنیم
[ترجمه گوگل]اجازه دهید ما خودمان را از این ایده که ما شکست ناپذیر است نادیده بگیریم
12. If you think I'm going to lend you money, I must disabuse you of te wrong idea.
[ترجمه ترگمان]اگر فکر می کنی من به تو پول قرض می دهم، باید اشتباه تو را اصلاح کنم
[ترجمه گوگل]اگر فکر می کنید که من پول خود را قرض می دهم، باید از این ایده نادرست استفاده نکنم
13. Their view of country people was that they like to please strangers. I did not disabuse them of this notion.
[ترجمه ترگمان]نظر آن ها از مردم این بود که دوست دارند غریبه ها را خشنود کنند من آن ها را از این موضوع روشن نکردم
[ترجمه گوگل]دیدگاه آنها نسبت به مردم کشور این بود که آنها دوست دارند غریبه ها را بپرسند من آنها را از این مفهوم نادیده گرفتم
14. However, I do not believe that I will be able to disabuse him of his beliefs.
[ترجمه ترگمان]با این حال، من باور ندارم که بتوانم او را از اعتقادات خود محروم کنم
[ترجمه گوگل]با این حال، من اعتقاد ندارم که من قادر خواهم بود او را از اعتقاداتش بیفزایم