کلمه جو
صفحه اصلی

divan


معنی : دو ظرفیتی، دوبنیانی
معانی دیگر : (از ریشه ی فارسی)، (در امپراطوری عثمانی - شورای عالی دولتی و یا اتاقی که شورای عالی در آن تشکیل می شد) دیوان، اتاق پذیرایی (در ادارات دولتی)، بارگاه، نیمکت (معمولا بدون دسته و پشتی)، کاناپه، دارای دوظرفیت

انگلیسی به فارسی

(شیمی) دوظرفیتی، دارای دوظرفیت، دوبنیانی


دیوانه، دوبنیانی، دو ظرفیتی


انگلیسی به انگلیسی

• couch, large couch with no back or ends
a divan or a divan bed is a bed with a thick base under the mattress.

مترادف و متضاد

دو ظرفیتی (اسم)
bivalence, bivalency, divan

دوبنیانی (اسم)
bivalence, bivalency, divan

جملات نمونه

1. a divan with two red cushions
نیمکتی با دو کوسن قرمز

2. The episode of the divan on the stairs had occurred three days ago.
[ترجمه ترگمان]قسمت تخت روی پله ها سه روز پیش اتفاق افتاده بود
[ترجمه گوگل]قسمت دیوانه در پله ها سه روز پیش رخ داده بود

3. Simon Horn also has mattresses and divan, bedside tables, chests of drawers, ottomans and wardrobes.
[ترجمه ترگمان]سیمون هورن هم تشک و تخت و میزه ای کنار تخت و کمد و کمد و کمد را دارد
[ترجمه گوگل]سیمون شاخ نیز دارای تشک و دیوار، میز کنار تخت، سایبان، عثمانی و کمد است

4. I sat on the divan and he on his high stool by the bench.
[ترجمه ترگمان]روی نیمکت نشستم و روی چهارپایه بلندش کنار نیمکت نشستم
[ترجمه گوگل]من روی صندلی نشسته بودم و او روی صندلی نشسته بود

5. Sometimes a person would arrive just as the divan on which he had been sleeping was dragged away.
[ترجمه ترگمان]گاه شخصی به همان نیمکت که خوابیده بود می رسید
[ترجمه گوگل]گاهی اوقات فردی می رسد، درست همانطور که دیوان که در آن خوابش بود، دور می افتد

6. A divan bed, a matchwood wardrobe and some shelves by the bed.
[ترجمه ترگمان]یک تخت، یک کمد، یک قفسه و چند قفسه روی تخت
[ترجمه گوگل]تختخواب سفری، کمد لباس تختخواب و برخی از قفسه های تخت

7. There is a double divan bed and single wardrobe bed in the living-room.
[ترجمه ترگمان]یک تخت خواب دو نفره و یک تخت خواب کوچک در اتاق نشیمن وجود دارد
[ترجمه گوگل]یک تخت دو نفره و تخت خواب کمد در اتاق نشیمن وجود دارد

8. The living-room includes three single divan beds.
[ترجمه ترگمان]اتاق نشیمن شامل سه تخت تخت است
[ترجمه گوگل]اتاق نشیمن شامل سه تخت دو نفره است

9. They sat on the musty divan with a scratchy wool plaid blanket covering them to their chins.
[ترجمه ترگمان]روی نیمکت کپک زده نشسته بودند و یک پتوی پشمی پوشیده از پشمی که آن ها را پوشانده بود روی chins قرار داده بود
[ترجمه گوگل]آنها روی دیوار خلخال نشسته بودند با یک پتو روکش پشمی که آنها را به چانه های خود می پوشاند

10. It was round, and a large divan completely encircled it.
[ترجمه ترگمان]گرد و تخت بزرگی بود که کام لا آن را احاطه کرده بود
[ترجمه گوگل]دور بود و یک دیواری بزرگ به طور کامل آن را محاصره کرد

11. Lord Heney stretched himself out on the divan and laughed.
[ترجمه ترگمان]لرد لاس روی نیمکت دراز کشید و خندید
[ترجمه گوگل]لرد هنی خود را بر روی دیوانه کشید و خندید

12. An upholstered sofa or divan without arms or a back.
[ترجمه ترگمان]یک کاناپه یا تخت بدون اسلحه، بدون اسلحه
[ترجمه گوگل]یک مبل راحتی یا دیوار بدون سلاح یا پشت

13. Lord Henry stretched himself out on the divan and laughed.
[ترجمه ترگمان]سر هنری روی نیمکت دراز کشید و خندید
[ترجمه گوگل]لرد هنری خود را بر روی دیوانه کشید و خندید

14. It was a modest but comfortably furnished room with a divan, low tables and large leather cushions on the floor.
[ترجمه ترگمان]اتاقی محقر اما راحت و راحت بود با یک نیمکت، میزه ای کوچک و بالش های کوچک چرمی روی زمین
[ترجمه گوگل]این یک اتاق منحصر به فرد اما به راحتی مبله با صندلی های کمد و صندلی های چرمی بزرگ روی زمین بود

پیشنهاد کاربران

Divan =دیوان

تختخواب دونفری

this word borrowed from Persian glossaries
History of the English Language - 1943


تصاویر زیر را نگاه کنید


کلمات دیگر: