1. Your arguments disaccord with the facts.
[ترجمه ترگمان]دلایل تو عدم توافق با حقایق
[ترجمه گوگل]استدلال های شما با حقایق اختلاف نظر دارند
2. Because of the disaccord of the size, shape, distributing of the dot in the irregular set, the authors have encountered many difficulties.
[ترجمه ترگمان]به دلیل اندازه، شکل، توزیع نقطه در مجموعه نامنظم، نویسندگان با مشکلات زیادی مواجه شده اند
[ترجمه گوگل]نویسندگان با توجه به اختلاف اندازه، شکل، توزیع نقطه در مجموعه نامنظم، با بسیاری از مشکلات مواجه شده اند
3. The disaccord in my words is hardly to cover the endorse in my heart.
[ترجمه ترگمان]عدم توافق با کلمات من به سختی در قلب من نفوذ می کند
[ترجمه گوگل]این اختلاف نظر در سخنان من، تقریبا برای حمایت از قلب من است
4. The reason of disaccord of conclusions maybe be using different study ways or data's period, or angle of study.
[ترجمه ترگمان]دلیل of نتیجه گیری شاید استفاده از روش های مطالعه متفاوت یا دوره زمانی و یا زاویه مطالعه باشد
[ترجمه گوگل]دلیل عدم پذیرش نتیجه ممکن است با استفاده از روش های مختلف مطالعه یا دوره داده یا زاویه مطالعه باشد
5. The stomach enrages disaccord or feel disgusting, when wanting to have a meal, lemon taking a place can rise to alleviate certainly action.
[ترجمه ترگمان]اگر غذا خوردن با لیمو و لیمو و لیمو و لیمو و یا لیمو و یا لیمو و یا لیمو ترش و زننده به نظر برسد و یا احساس انزجار کنند، جای خود را به درد می دهد
[ترجمه گوگل]معده باعث ناراحتی می شود و یا احساس بی رحمی می کند، وقتی که میخواهید غذا بخورید، لیمو محل جوش می تواند به طور قطع اقدام کند
6. You speak of trading thing disaccord others, because you know nobody can be clear.
[ترجمه ترگمان]شما درباره تجارت با هم حرف می زنید نه دیگران، چون خودتان می دانید که هیچ کس نمی تواند شفاف باشد
[ترجمه گوگل]شما از چیزهای تجاری صحبت میکنید، دیگران را ناراحت میکنید، زیرا میدانید هیچکس نمیتواند روشن باشد
7. I clean out treasure to cooperate by disaccord without manage.
[ترجمه ترگمان]من گنج رو تمیز کردم تا با عدم توافق با هم هم کاری کنیم
[ترجمه گوگل]من تمیز کردن گنج برای همکاری با اختلال بدون مدیریت
8. In case of any disaccord between the service regulations and this notice caused by the change in the service, please refer the announcement in the post office.
[ترجمه ترگمان]در مورد هر رابطه ای بین مقررات خدمات و این اخطار ناشی از تغییر در خدمات، لطفا اعلان را در اداره پست ارجاع دهید
[ترجمه گوگل]در صورت عدم توافق بین مقررات خدمات و این اطلاعیه ناشی از تغییر در خدمات، لطفا اعلامیه را در دفتر پست ارسال کنید
9. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress every day!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!
[ترجمه گوگل]آرزو می کنم که بتوانید از فرهنگ لغت حکم آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!
10. In certain divorce case, emotional disaccord became sexual life cat-and-dog to replace a word, become the proper basis of the divorce thereby.
[ترجمه ترگمان]در موارد طلاق خاص، disaccord عاطفی برای جایگزین کردن یک واژه، تبدیل به پایه مناسب طلاق شد
[ترجمه گوگل]در موارد خاص طلاق، اختلال عاطفی به گربه و سگ زندگی جنسی تبدیل شد تا جایگزین یک کلمه شود، بنابراین پایه مناسب طلاق تبدیل می شود
11. I clean out treasure to cooperate disaccord without manage.
[ترجمه ترگمان]من گنجی رو که بدون مدیریت هم کاری با هم هم کاری می کنم رو تمیز می کنم
[ترجمه گوگل]من تمیز کردن گنج برای همکاری disaccord بدون مدیریت
12. Your disaccord with the facts.
[ترجمه ترگمان]عدم توافق تو با حقایق
[ترجمه گوگل]عدم توافق با حقایق
13. Those inchoate bruit may by later correct replace, but disaccord reader greets sb, be being expunged directly is ill-considered .
[ترجمه ترگمان]این bruit ناقص ممکن است بعدا جایگزین درست شوند، اما خواننده disaccord در حال خوش آمد گویی است، حذف شدن به طور مستقیم بد تلقی می شود
[ترجمه گوگل]این متقاطع ممکن است بعدا اصلاح جایگزین شود، اما خواننده نادرست صبر کنید، به طور مستقیم از بین می رود، بدرفتاری شده است
14. The government should find the springhead of overload:correcting the market failure based on disaccord of private cost and social cost in freight market.
[ترجمه ترگمان]دولت باید سربار بیش از حد را پیدا کند: اصلاح شکست بازار براساس disaccord هزینه خصوصی و هزینه اجتماعی در بازار باربری
[ترجمه گوگل]دولت باید چشمه ای از بار اضافی را پیدا کند: اصلاح شکست بازار بر اساس عدم هزینه های خصوصی و هزینه های اجتماعی در بازار حمل و نقل
15. But in the plus of total community hobby, it may appear the Condorcet Pradox and disaccord between different vote procedure.
[ترجمه ترگمان]اما به اضافه یک سرگرمی اجتماعی، ممکن است به کوندورسه Pradox و disaccord بین روند رای گیری مختلف باشد
[ترجمه گوگل]اما به علاوه کل سرگرمی های اجتماعی، ممکن است کوردورسد پرادوکس ظاهر شود و اختلاف بین روش رای گیری متفاوت باشد