بیش از عرضه یا تولید فروش کردن، فزون فروشی کردن
oversell
بیش از عرضه یا تولید فروش کردن، فزون فروشی کردن
انگلیسی به فارسی
بیش از عرضه یا تولید فروش کردن، فزون فروشی کردن
بیش از حد کسی را به کاری تشویق کردن
oversell
انگلیسی به انگلیسی
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: oversells, overselling, oversold
حالات: oversells, overselling, oversold
• (1) تعریف: to sell more of (something) than can be supplied.
• (2) تعریف: to try too hard to sell or promote (something), often defeating one's purpose.
- The eager sales clerk oversells every product.
[ترجمه ترگمان] کارمند فروش مشتاق هر محصولی را زیر پا می گذاشت
[ترجمه گوگل] کارگزار فروش مشتاقانه هر محصول را به فروش می رساند
[ترجمه گوگل] کارگزار فروش مشتاقانه هر محصول را به فروش می رساند
- He oversold the old house so much that they went to a different realtor.
[ترجمه ترگمان] از خانه قدیمی تعریف کرد که به یک بنگاه معاملات ملکی دیگر می روند
[ترجمه گوگل] او خانه قدیمی را بیش از پیش فروخت تا آنها به مسکن متفاوت رفتند
[ترجمه گوگل] او خانه قدیمی را بیش از پیش فروخت تا آنها به مسکن متفاوت رفتند
فعل ناگذر ( intransitive verb )
• : تعریف: to sell in an aggressive manner or with exaggerated claims.
• sell more than can be provided or manufactured; promote excessively; extol a person or thing too highly
if you oversell something or someone, you exaggerate their merits or abilities.
if you oversell something or someone, you exaggerate their merits or abilities.
جملات نمونه
1. Tourism on the island is oversold.
[ترجمه ترگمان]گردشگری در جزیره oversold است
[ترجمه گوگل]گردشگری در جزیره بیش از حد فروخته می شود
[ترجمه گوگل]گردشگری در جزیره بیش از حد فروخته می شود
2. The seats on the plane were oversold.
[ترجمه ترگمان] صندلی ها روی هواپیما ازش تعریف کردن
[ترجمه گوگل]صندلی ها در هواپیما فروخته می شدند
[ترجمه گوگل]صندلی ها در هواپیما فروخته می شدند
3. The couple idea is certainly oversold. There's so much pressure to become a couple that people feel failure if they don't conform.
[ترجمه ترگمان]این زوج به طور حتم oversold هستند فشار زیادی وجود دارد که به زوج تبدیل می شود که در صورت عدم مطابقت با آن ها احساس شکست می کنند
[ترجمه گوگل]ایده ی زوج قطعا فروخته می شود فشار زیادی برای تبدیل شدن به یک زن و شوهر وجود دارد که مردم احساس نارضایتی می کنند اگر آنها مطابق نیست
[ترجمه گوگل]ایده ی زوج قطعا فروخته می شود فشار زیادی برای تبدیل شدن به یک زن و شوهر وجود دارد که مردم احساس نارضایتی می کنند اگر آنها مطابق نیست
4. He has a tendency to oversell himself.
[ترجمه ترگمان]او تمایل دارد خود را فریب دهد
[ترجمه گوگل]او گرایش خود را دارد
[ترجمه گوگل]او گرایش خود را دارد
5. He oversold the part I played in the new film.
[ترجمه ترگمان]او قسمتی که من در فیلم جدید بازی کردم را به نمایش گذاشت
[ترجمه گوگل]او بخشی را که در فیلم جدید پخش کرده بود فروخت
[ترجمه گوگل]او بخشی را که در فیلم جدید پخش کرده بود فروخت
6. The test was oversold as an insurance against developing cervical and uterine cancer when it was no such thing.
[ترجمه ترگمان]این آزمایش به عنوان یک بیمه در برابر رشد سرطان رحم و رحمی در زمانی که چنین چیزی وجود نداشت، مورد استفاده قرار گرفت
[ترجمه گوگل]این آزمون به عنوان بیمه در برابر سرطان دهانه رحم و رحم فروکش کرد، وقتی که چنین چیزی نبود
[ترجمه گوگل]این آزمون به عنوان بیمه در برابر سرطان دهانه رحم و رحم فروکش کرد، وقتی که چنین چیزی نبود
7. The movie was oversold and ended up disappointing everyone.
[ترجمه ترگمان]فیلم oversold بود و همه افراد ناامید کننده را ناامید کرد
[ترجمه گوگل]این فیلم بیش از حد فروخته شد و همه را ناامید کرد
[ترجمه گوگل]این فیلم بیش از حد فروخته شد و همه را ناامید کرد
8. The test having been oversold in the first place, the woman is sure that there is something terribly wrong.
[ترجمه ترگمان]این آزمایش که در وهله اول انجام شد، زن مطمئن است که یک چیز بسیار اشتباه وجود دارد
[ترجمه گوگل]در ابتدا تست غربالگری شده است، زن مطمئن است که چیز بسیار وحشتناکی وجود دارد
[ترجمه گوگل]در ابتدا تست غربالگری شده است، زن مطمئن است که چیز بسیار وحشتناکی وجود دارد
9. Although often oversimplified or oversold, some of the principles of the human potential movement bear on business organizations.
[ترجمه ترگمان]اگرچه اغلب ساده است و یا oversold، برخی از اصول جنبش پتانسیل انسانی در سازمان های تجاری وجود دارد
[ترجمه گوگل]گرچه اغلب بیش از حد ساده شده یا بیش از حد فروخته می شود، برخی از اصول جنبش بالقوه انسانی بر سازمان های تجاری تأثیر می گذارند
[ترجمه گوگل]گرچه اغلب بیش از حد ساده شده یا بیش از حد فروخته می شود، برخی از اصول جنبش بالقوه انسانی بر سازمان های تجاری تأثیر می گذارند
10. The alumni don't want to hear it, but the previous coaching regime vastly oversold the goods.
[ترجمه ترگمان]فارغ التحصیلان نمی خواهند آن را بشنوند، اما رژیم مربیگری قبلی به شدت کالاها را باز می کند
[ترجمه گوگل]فارغ التحصیلان نمیخواهند آن را بشنوند، اما رژیم مربیگری پیشین کالا را به شدت فروش داده است
[ترجمه گوگل]فارغ التحصیلان نمیخواهند آن را بشنوند، اما رژیم مربیگری پیشین کالا را به شدت فروش داده است
11. Oversold health-care shares are now rebounding, as Mr Clinton's ability to push through sweeping reform begins to look limited.
[ترجمه ترگمان]اکنون که توانایی آقای بیل کلینتون در فشار از طریق اصلاحات فراگیر در حال حاضر محدود به نظر می رسد، سهام مراقبت های بهداشتی oversold اکنون در حال بازگشت هستند
[ترجمه گوگل]در حال حاضر سهام مراقبت های بهداشتی بیش از پیش افزایش می یابد، زیرا توانایی آقای کلینتون از طریق اصلاحات گسترده ای شروع به جستجوی محدود می کند
[ترجمه گوگل]در حال حاضر سهام مراقبت های بهداشتی بیش از پیش افزایش می یابد، زیرا توانایی آقای کلینتون از طریق اصلاحات گسترده ای شروع به جستجوی محدود می کند
12. The flight had been oversold.
[ترجمه ترگمان] پرواز ازش تعریف کرده بودن
[ترجمه گوگل]پرواز بیش از حد فروخته شده است
[ترجمه گوگل]پرواز بیش از حد فروخته شده است
13. Avoid all temptations to oversell yourself but be equally careful not to undersell yourself either.
[ترجمه ترگمان]از همه وسوسه های خود اجتناب کنید، اما به همان اندازه مراقب باشید که خود را آزار ندهید
[ترجمه گوگل]از همه وسوسه ها اجتناب کنید تا خودتان را غافلگیر کنید، اما به اندازه کافی مراقب باشید که خودتان هم نپوشانید
[ترجمه گوگل]از همه وسوسه ها اجتناب کنید تا خودتان را غافلگیر کنید، اما به اندازه کافی مراقب باشید که خودتان هم نپوشانید
14. "I'm not going to oversell it," Smith remarks.
[ترجمه ترگمان]اسمیت می گوید: \" من قصد ندارم این کار را انجام دهم \"
[ترجمه گوگل]اسمیت اظهار داشت: 'من قصد ندارم آن را به فروش برسانم '
[ترجمه گوگل]اسمیت اظهار داشت: 'من قصد ندارم آن را به فروش برسانم '
پیشنهاد کاربران
تأکید بیش از حد
گرانتر فروختن
بیش از اندازه فروختن
بیش از اندازه فروختن
کلمات دیگر: