کلمه جو
صفحه اصلی

diarist


معنی : وقایع نگار، روزنامه نگار، نویسندهء دفتر خاطرات روزانه
معانی دیگر : خاطرات نویس، یادبود نویس

انگلیسی به فارسی

نویسنده دفتر خاطرات روزانه، روزنامه‌نگار، وقایع‌نگار


انگلیسی به انگلیسی

• person who writes in a diary
a diarist is a person who records things in a diary which is later published.

مترادف و متضاد

وقایع نگار (اسم)
annalist, diarist

روزنامه نگار (اسم)
diarist, journalist, newspaperman, publicist

نویسندهء دفتر خاطرات روزانه (اسم)
diarist

جملات نمونه

1. Anne Frank was a famous diarist of the Second World War.
[ترجمه ترگمان]آن فرانک یکی از diarist مشهور جنگ جهانی دوم بود
[ترجمه گوگل]آن فرانک یکی از مشهورترین نویسندگان جنگ جهانی دوم بود

2. Some have later called this traveler and diarist a saint, and saints are not necessarily representative of their sets.
[ترجمه ترگمان]برخی از آن ها بعدا این مسافر را به نام یک قدیس خواندند و قدیسان لزوما نماینده مجموعه های خود نیستند
[ترجمه گوگل]بعضی ها بعدها این مسافر و دیاریش را یک پیروز می نامیدند و مقدسین لزوما نماینده مجموعه هایشان نیستند

3. He was also a meticulous parliamentary diarist, providing the fullest known account of debates in 162 162 and 162
[ترجمه ترگمان]او همچنین یک diarist پارلمانی دقیق بود که در ۱۶۲ و ۱۶۲ در مورد بحث های مربوط به ۱۶۲ و ۱۶۲ قرار گرفت
[ترجمه گوگل]او همچنین یک خبرنگار دقیق پارلمانی بود که به طور کامل از بحث های مربوط به بحث در 162 162 و 162 ارائه شد

4. The diarist thought he heard a feeble moan from the other side.
[ترجمه ترگمان]از طرف دیگر صدای ناله ضعیفی شنیده شد
[ترجمه گوگل]دیاریوم فکر کرد که او از یک طرف دیگر صدای ضعیف را شنید

5. Nor should we forget our latter-day Darwin: the diarist, novelist or would-be intellectual sitting at home with his word-processor.
[ترجمه ترگمان]همچنین نباید داروین را فراموش کنیم: the، رمان نویس یا روشنفکر، در خانه با پردازشگرهای کلمه خود نشسته بود
[ترجمه گوگل]ما نباید روزهای آخر داروین را فراموش کنیم: دیاریست، رماننویس و یا متفکر فکری با کلمه پرداز خود در خانه نشسته است

6. The Meeting Diarist project is probably the dream of anyone who's every had to record the minutes of a meeting.
[ترجمه ترگمان]پروژه diarist احتمالا رویای هر کسی است که هر کسی باید صورت جلسه جلسه را ثبت کند
[ترجمه گوگل]پروژه جلسه دیاریست احتمالا رویای هرکسی است که هرکسی می بایست ضبط یک جلسه یک جلسه داشته باشد

7. Marbury became our first high school diarist, and AI landed on the cover as a Georgetown sophomore.
[ترجمه ترگمان]Marbury اولین دبیرستان ما شد و انصارالاسلام در سال دوم به عنوان دانشجوی سال دوم جرج تاون به زمین نشست
[ترجمه گوگل]ماربری نخستین دبیرستان دبیرستانی شد و AI در جلد دوم به عنوان یک دانشجوی دیگر در جورج تاون فرود آمد

8. Samuel Pepys, the famous 17th century diarist.
[ترجمه ترگمان]سامویل Pepys معروف به قرن هفدهم معروف diarist
[ترجمه گوگل]ساموئل پپیس، معروف در قرن 17 معروف است

9. He also was a faithful diarist. Since August his entries have been published as a blog (orwell diaries. wordpress. com) on the same date they were written 70 years ago.
[ترجمه ترگمان]او همچنین a وفادار بود از ماه اوت ورودی های او به عنوان یک وبلاگ (orwell diaries)منتشر شده اند wordpress com)در همان زمان که ۷۰ سال پیش نوشته شده بود
[ترجمه گوگل]او همچنین یک بیضوی وفادار بود از اوت او نوشته های خود را به عنوان یک وبلاگ (خاطرات ولوو وردپرس com) منتشر شده در همان تاریخ آنها نوشته شده است 70 سال پیش

10. Your diarist settles down for a long session on the laptop.
[ترجمه ترگمان] diarist برای یه جلسه طولانی روی لپ تاپ حل میشه
[ترجمه گوگل]Diarist شما برای یک جلسه طولانی در لپ تاپ تنظیم می شود

11. To Baddiel it was solipsistic and showed the limits of a diarist.
[ترجمه ترگمان]برای Baddiel آن، solipsistic بود و حدود یک diarist را نشان می داد
[ترجمه گوگل]به Baddiel آن را solipsistic بود و محدودیت های diarist را نشان داد

12. Article on 19 th century - Macau as described in the diary of American diarist Harriett Low.
[ترجمه ترگمان]ماده در قرن ۱۹ - ماکایو همانطور که در دفتر خاطرات diarist Harriett آمریکایی شرح داده شده است
[ترجمه گوگل]مقاله در قرن 19th - ماکائو، همانطور که در دفترچه خاطرات هریت کم کمربندهای آمریکایی توضیح داده شده است

13. The earliest dated domestic examples were made of oak in 1666 for the diarist Samuel Pepys.
[ترجمه ترگمان]قدیمی ترین نمونه های خانوادگی از جنس بلوط در سال ۱۶۶۶ برای diarist سمیوئل پیپس ساخته شد
[ترجمه گوگل]اولین نمونه های تاریخی تاریخی در سال 1666 برای بلوار ساموئل پپیس از بلوط ساخته شده است

14. As secretary to his father in Europe, he became an accomplished linguist and assiduous diarist.
[ترجمه ترگمان]او به عنوان منشی پدر خود در اروپا یک زبان شناس ماهر و diarist پشت کار بود
[ترجمه گوگل]به عنوان وزیر امور خارجه پدرش در اروپا، او به زبان شناس و زبان آموزان متعهد شد


کلمات دیگر: