کلمه جو
صفحه اصلی

assorted


معنی : مناسب، در خور، همه فن حریف، جور شده
معانی دیگر : گوناگون، از جورهای مختلف، به رنگ ها و اندازه ها (و غیره)ی مختلف ولی از یک نوع، دسته بندی شده، همسر، یار

انگلیسی به فارسی

جور شده، همه فن حریف، همسر، یار، درخور، مناسب


مجموعه ای، همه فن حریف، مناسب، در خور، جور شده


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
(1) تعریف: of different kinds or sorts, collected together; variety.
مترادف: diverse, miscellaneous
مشابه: collected, heterogeneous, mixed, motley, multifarious, omnifarious, varied, various

- assorted fruits
[ترجمه ترگمان] انواع میوه ها
[ترجمه گوگل] میوه های مختلف

(2) تعریف: placed according to some distinguishing characteristic; classified.
مترادف: classified, ranged, sorted
مشابه: arranged, selected

• mixed, varied
a group of assorted things of a particular kind have different sizes, colours, or qualities.

دیکشنری تخصصی

[زمین شناسی] ناجور مناهماهنگ طبقه بندی یا دسته بندی شده.

مترادف و متضاد

مناسب (صفت)
appropriate, apt, fit, adequate, proper, suitable, acceptable, convenient, fitting, accommodative, relevant, correspondent, meet, acey-deucy, feat, moderate, adaptable, favorable, propitious, apposite, expedient, reasonable, applicable, applicatory, befitting, opportune, assorted, becoming, condign, idoneous, comformable, consentaneous

در خور (صفت)
appropriate, apt, fit, meet, proportionate, apposite, befitting, tailored, opportune, assorted, becoming, idoneous, congruous

همه فن حریف (صفت)
assorted, jack of all trades

جور شده (صفت)
assorted

various


Synonyms: different, diverse, diversified, heterogeneous, hybrid, indiscriminate, miscellaneous, mixed, motley, sundry, varied, variegated


Antonyms: same


جملات نمونه

1. books assorted solely on the basis of size
کتاب هایی که صرفا از نظر اندازه دسته بندی شده بودند

2. the assorted books on the table
کتاب های جورواجور روی میز

3. they assorted and classified the fossils
آنها سنگواره ها را جور و طبقه بندی کردند.

4. a poorly assorted pair
زن و شوهر ناجور

5. a small bunch of assorted wild flowers
دسته ی کوچکی از گل های وحشی گوناگون

6. The jar contained assorted hard candies.
[ترجمه ترگمان]کوزه پر از آب نبات های سخت بود
[ترجمه گوگل]آبجو حاوی انواع آب نباتهای سخت بود

7. He has always assorted with men of his own age.
[ترجمه ترگمان]همیشه با مردان سن و سال خودش جور در می آید
[ترجمه گوگل]او همواره با مردانی از سن خود مخلوط شده است

8. The meat is served with salad or assorted vegetables.
[ترجمه ترگمان]گوشت با سالاد یا انواع مختلف سبزیجات سرو می شود
[ترجمه گوگل]گوشت با سالاد یا انواع سبزیجات مختلف سرو می شود

9. There's a bag of assorted sweets on the table.
[ترجمه ترگمان]یک کیسه پر از آب نبات های مختلف روی میز هست
[ترجمه گوگل]یک کیسه شیرینی های مختلف بر روی میز وجود دارد

10. The jumper comes in assorted colours.
[ترجمه ترگمان]این jumper رنگارنگ به دست می آید
[ترجمه گوگل]جهنده در رنگ های مختلف می آید

11. Early in the welfare debate, assorted government agencies began putting it about that the teen-age birth rate was dropping.
[ترجمه ترگمان]در ابتدای بحث رفاه، نهاده ای مختلف دولتی شروع به بیان این موضوع کردند که نرخ تولد نوجوانان در سنین نوجوانی در حال سقوط است
[ترجمه گوگل]در اوایل بحث در زمینه رفاه، سازمان های مختلف دولتی شروع به بحث در مورد آن کردند که نرخ تولد نوجوانان کاهش یافته است

12. We ended up with about a dozen assorted gin, whisky and stout bottles.
[ترجمه ترگمان]به یک دوجین جین جین، ویسکی و بطری های بزرگ رسیدیم
[ترجمه گوگل]ما حدود دوازده دنج ژن، ویسکی و بطری های خشن را به پایان رسانده ایم

13. Plunging your hand into a pile of assorted implements can be hazardous.
[ترجمه ترگمان]دست تو را به یک مشت ابزار برای کار انداختن ممکن است خطرناک باشد
[ترجمه گوگل]دست زدن به یک شمع وسیله نقلیه مختلف می تواند خطرناک باشد

14. They strongly urge the assorted presidents, prime ministers and corporate chieftains to come without their staffs and guards.
[ترجمه ترگمان]آن ها به شدت از روسای جمهور، نخست وزیران و روسای شرکت خواسته اند تا بدون کارکنان و ماموران خود بیایند
[ترجمه گوگل]آنها به شدت از رؤسای مختلف، نخست وزیران و رهبران شرکت های بزرگ بدون حضور کارکنان و نگهبانان خود می خواهند

15. Assorted tax breaks and other incentives may also be called for.
[ترجمه ترگمان]کاهش معافیت های مالیاتی و مشوق های دیگر نیز ممکن است درخواست شود
[ترجمه گوگل]همچنین ممکن است تقلب های مالیاتی و سایر انگیزه ها نیز مورد استفاده قرار گیرد

16. The children arrived back from the game with their assorted friends.
[ترجمه ترگمان]بچه ها با دوستان their از بازی بیرون آمدند
[ترجمه گوگل]بچه ها با دوستان مختلف خود برگشتند

a small bunch of assorted wild flowers

دسته‌ی کوچکی از گل‌های وحشی گوناگون


the assorted books on the table

کتابهای جورواجور روی میز


Books assorted solely on the basis of size.

کتاب‌هایی که صرفاً از نظر اندازه دسته‌بندی شده بودند.


a poorly assorted pair

زن و شوهر ناجور


پیشنهاد کاربران

طبقه بندی شده

جورواجور

جور شده و سازگار .
گوناگون


کلمات دیگر: