سراسیمگی، تپش، بادناگهانی، سراسیمه کردن، اشفتن، طوفان ناگهانی، باریدنناگهانی
flurried
سراسیمگی، تپش، بادناگهانی، سراسیمه کردن، اشفتن، طوفان ناگهانی، باریدنناگهانی
انگلیسی به فارسی
ترسناک، عصبانی کردن، اشفتن
انگلیسی به انگلیسی
• agitated; confused; excited
someone or something that is flurried is confused and disorganized because they are being rushed.
someone or something that is flurried is confused and disorganized because they are being rushed.
جملات نمونه
1. before a trip, i am always flurried
من قبل از سفر همیشه عصبی هستم.
پیشنهاد کاربران
آشفته و گیج
کلمات دیگر: