معنی : چاپلوسی کردن، نوازش کردن، ریشخند کردن
معانی دیگر : ترغیب کردن، (به انجام کاری) تشویق کردن، زبان چرب و نرم به کار بردن، شیره مالی کردن
ریشخند کردن، نوازش کردن، چاپلوسی کردن
He was blandished by those who needed his help.
آنهایی که به کمک او نیاز داشتند، سرش را شیرهمالی کردند.