کلمه جو
صفحه اصلی

amaze


معنی : تعجب، مات کردن، خیره کردن، مبهوت کردن، متعجب ساختن، متحیرساختن، سردرگم کردن
معانی دیگر : شگفت زده کردن، متحیر کردن، بهت زده کردن، (مهجور) سردرگم کردن، گیج کردن، (شعر قدیم) شگفتی

انگلیسی به فارسی

متحیرساختن، مبهوت کردن، مات کردن، سردرگم کردن، سردرگم، متحیر


عجیب و غریب، تعجب، مات کردن، خیره کردن، مبهوت کردن، متعجب ساختن، متحیرساختن، سردرگم کردن


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: amazes, amazing, amazed
مشتقات: amazing (adj.), amazingly (adv.)
• : تعریف: to astonish or overcome with wonder.
مترادف: astonish, astound, dumbfound, flabbergast, stagger, stun, surprise
مشابه: awe, bowl over, daze, electrify, floor, shock, slay, stupefy

- The magician amazed the audience with his skillful feats.
[ترجمه سارا] شعبده باز با شاهکارهای ماهرانه تماشاگران را شگفت زده کرد.
[ترجمه ترگمان] جادوگر با feats his، تماشاگران را شگفت زده کرد
[ترجمه گوگل] شعبده باز با شاهکارهای شگفت انگیز شگفت زده شد
- The depth of the young student's knowledge amazed even her professors.
[ترجمه ترگمان] عمق دانش آموزان جوان حتی استادان او را شگفت زده کرد
[ترجمه گوگل] عمق دانش دانشجوی جوان حتی اساتیدش را شگفت زده کرد
- It amazed me that he could stay under the water for such a long time.
[ترجمه ترگمان] تعجب کردم که می تواند برای مدت طولانی زیر آب بماند
[ترجمه گوگل] من شگفت زده شدم که او می تواند برای مدت طولانی زیر آب بماند
- It always amazes her when she is able to do something she'd thought was impossible.
[ترجمه ترگمان] همیشه وقتی او می تواند کاری را انجام دهد که فکر می کرد غیرممکن است
[ترجمه گوگل] وقتی او قادر به انجام کاری است که فکر می کرد غیرممکن است، همیشه او را شگفت زده می کند
- It amazed the old man to see his grandson all grown up.
[ترجمه ترگمان] پیرمرد متحیر شد که نوه اش تا چه حد بزرگ شده است
[ترجمه گوگل] این پیرمرد را شگفت زده کرد تا نوه اش رشد کند

• astound, astonish; surprise
if something amazes you, it surprises you very much.

مترادف و متضاد

تعجب (اسم)
admiration, wonder, surprise, amazement, wonderment, marvel, amaze

مات کردن (فعل)
confound, amaze, astonish, checkmate

خیره کردن (فعل)
amaze, astonish, blind, daze, dazzle, puzzle

مبهوت کردن (فعل)
amaze, astonish, disconcert, astound, flabbergast, transfix

متعجب ساختن (فعل)
surprise, amaze, astonish

متحیر ساختن (فعل)
amaze

سردرگم کردن (فعل)
amaze, bewilder, perplex

surprise


Synonyms: affect, alarm, astonish, astound, bewilder, blow away, blow one’s mind, bowl over, daze, dumbfound, electrify, flabbergast, impress, move, perplex, put one away, shock, stagger, startle, strike, stun, stupefy, touch


جملات نمونه

1. It never ceases to amaze me how the business world continues to trivialize the world's environmental problems.
[ترجمه وحید] همیشه مرا متحیر و مبهوت می کند که چگونه دنیای تجارت همچنان مشکلات زیست محیطی جهان را بی اهمیت جلوه می دهد.
[ترجمه ترگمان]این مساله هرگز مرا شگفت زده نمی کند که دنیای کسب وکار چگونه به حل مشکلات زیست محیطی جهان ادامه می دهد
[ترجمه گوگل]هرگز متوقف نشوید که چگونه جهان کسب و کار به مسائل زیست محیطی جهان ادامه می دهد

2. He never ceases to amaze me.
[ترجمه ترگمان]او هرگز مرا شگفت زده نمی کند
[ترجمه گوگل]او هرگز متوقف نمی شود که من را بترساند

3. "Your skills amaze me," she said, with heavy sarcasm.
[ترجمه ترگمان]او با طعنه و کنایه گفت: \" مهارت های شما مرا شگفت زده می کند \"
[ترجمه گوگل]او گفت، 'مهارت های شما را منحرف می کنند، با سارکاس سنگین

4. It never ceases to amaze me what some people will do for money.
[ترجمه ترگمان]همیشه باعث تعجب من می شود که بعضی از مردم برای پول چه کار می کنند
[ترجمه گوگل]هرگز متوقف نمی شود که من چه چیزی را برای پول انجام می دهم

5. You never cease to amaze me!
[ترجمه ترگمان]تو هیچ وقت دست از شگفت زده کردن من بر نمی داری!
[ترجمه گوگل]شما هرگز متوقف نشوید!

6. It never ceased to amaze him that women were attracted to Sam.
[ترجمه ترگمان]هیچ وقت از این که زن ها به سام علاقه مند بودند شگفت زده نشد
[ترجمه گوگل]هرگز متوقف نشوید که زنان به سم جذب شوند

7. Neil's ability to utter banalities never ceased to amaze me.
[ترجمه ترگمان]توانایی نیل به گفتن چیزهایی است که هرگز دست از تعجب کردن بر نمی دارد
[ترجمه گوگل]توانایی نیل برای بنیادین بی نظیر هرگز متوقف نشد تا من را بترساند

8. It never ceases to amaze me how he can talk for so long without ever saying anything interesting.
[ترجمه ترگمان]همیشه باعث تعجب من می شود که چطور می تواند برای مدت طولانی بدون هیچ چیز جالب حرف بزند
[ترجمه گوگل]هرگز متوقف نمی شود به من تعجب کند که چگونه می تواند تا مدت طولانی صحبت کند بدون آنکه چیزی جالب را بیان کند

9. All my life and they still amaze me.
[ترجمه ترگمان]زندگی من و اونا هنوزم منو شگفت زده میکنن
[ترجمه گوگل]همه زندگی من و آنها هنوز من را خیره می کنند

10. I believe words should amaze or amuse. Only then will the listener want to understand the meaning of the song. Gulzar
[ترجمه ترگمان]من معتقدم که کلمات باید شگفت زده و یا سرگرم کننده باشند تنها در این صورت شنونده می خواهد معنای این ترانه را درک کند گلزار
[ترجمه گوگل]من باور دارم که کلمات باید مضحک و مات و متحیر شوند فقط پس از آن شنونده می خواهد معنای این آهنگ را درک کند گولزار

11. It never ceases to amaze me!
[ترجمه ترگمان]همیشه مرا شگفت زده می کند!
[ترجمه گوگل]من هرگز متوقف نمی شوم

12. It never ceased to amaze me to watch soldiers head right for these places.
[ترجمه ترگمان]همیشه مبهوت بودم که سر سربازان را درست به خاطر این مکان ها ببینم
[ترجمه گوگل]هرگز متوقف نشوید که سربازان را به سمت این مکان ها نگاه کنید

13. It never ceased to amaze me how he could do it.
[ترجمه ترگمان]هیچ گاه از اینکه چطور می تواند این کار را بکند، متحیر ماند
[ترجمه گوگل]هرگز متوقف نشوید که چگونه می تواند این کار را انجام دهد

14. It never ceased to amaze her how much smaller everything seemed to her now adult eyes.
[ترجمه ترگمان]از این که همه چیز کوچک تر و کوچک تر به نظر می رسید، باعث شگفتی او نمی شد
[ترجمه گوگل]هرگز متوقف نشد تا او را شگفت زده کنی چقدر کوچکتر بود همه چیز به نظر می رسید چشمان بالغش

15. My genius never fails to amaze.
[ترجمه ترگمان]نبوغ من هرگز به شگفتی نمی افتد
[ترجمه گوگل]نابغه من هرگز ناتوان است

We were amazed that the swimming champion was only thirteen.

از این که قهرمان شنا فقط سیزده سال داشت غرق تعجب شدیم.


The old lady's knockdown answers amazed everyone.

جواب‌های دندان‌شکن پیرزن همه را مات کرد.


her amazed look after seeing the crown jewels

حالت شگفت‌زده‌ی او پس از دیدن جواهرات سلطنتی


New York is an amazing city.

نیویورک شهر شگفت‌انگیزی است.


This machine does an amazing amount of work.

مقدار کاری که این ماشین انجام می‌دهد تعجب‌انگیز است.


Our Nowrooz trip was amazingly cheap.

سفر نوروزی ما به طور تعجب‌آوری ارزان تمام شد.


پیشنهاد کاربران

متحیر کردن. شگفت زده

《 پارسی را پاس بِداریم 》
amaze
واژه ای ایرانی - اُروپایی ست :
amaze : a - maz - e
- a : پیش وَند مانَندِ - آ دَر آرام، آشوب ، آشور، آمیز. . .
e - : پَس وَندِ نام ساز که دَر اِنگِلیسیِ نُوین لَبیده نِمی شَوَد ( تَلَفُّظ نِمی شَوَد ) .
maz : هَم ریشه با masure
آلمانی : Mass , messen
فَرانسَوی : metre /meter
پارسی :
ماد، مود ، مای دَر : آماده ، فَرمودَن ، پِیمودَن ، نِمودَن ، آزمودَن ، آمایِش ، فَرمایِش ، پِیمایِش، نِمایِش ، آزمایِش، مایه ، ماده ، مادّه
مَز = دَر اَهورامَزدا ، اورمَزد ، هُرمُز
مَه یا مِه = دَر مِهتَر ، مَهین ، میهَن ، مَهان ، مَهِستان ، مَهَستی ، مَهار ، مَهارَت. . . = اَندازه یِ بُزُرگ
maz , mas , mass , met وَ ماد ، مود ، مای ، مَز ، مَه ، مِه. . . به مینه یِ اَندازه وَ هَنگار ( هَنجار ) اَند.
amaze = بیرون اَز اَندازه وَ هَنگار که مایه یِ شِگِقتی می گَردَد.
گَرته بَرداری اَز amaze = آمایه ، آمَه ، آمَهه، آمود ، اَبَر مَز
( اَهورامَز ) ، اُرمُز ( هُرمُز ) , آمَز
گُمانه !!! :
شایَد با مَزّه پِیوَند داشته باشَد به این مینه که وَغتی چیزی را amazing می دانَند این اَست که با مَزه اَست.


کلمات دیگر: