کلمه جو
صفحه اصلی

disarmament


معنی : خلع سلاح
معانی دیگر : زراد زدایی

انگلیسی به فارسی

خلع سلاح


انگلیسی به انگلیسی

• demilitarization, weapons reduction
disarmament is the process in which countries agree to reduce the number of weapons that they have.

مترادف و متضاد

خلع سلاح (اسم)
disarmament

reduction of weapons


Synonyms: arms limitation, arms reduction, conquest, crippling, de-escalation, demilitarization, demobilization, disablement, disqualification, freeze, neutralizing, occupation, pacification, paralyzing, rendering powerless, subjugation


Antonyms: arming, buildup


جملات نمونه

1. the disarmament of defeated nations must be complete
خلع سلاح ملل مغلوب شده باید کامل باشد.

2. a proposal for mutual disarmament
پیشنهاد خلع سلاح متقابل

3. a new plan for phased disarmament
نقشه ی جدیدی برای خلع سلاح گام به گام

4. the two leaders discussed the cold war and disarmament
دو رهبر جنگ سرد و جنگ افزار زدایی را مورد بحث قرار دادند.

5. The representatives are debating about disarmament.
[ترجمه ترگمان]نمایندگان در مورد خلع سلاح بحث می کنند
[ترجمه گوگل]نمایندگان در مورد خلع سلاح بحث می کنند

6. The party reaffirmed its commitment to nuclear disarmament.
[ترجمه ترگمان]این حزب بر تعهد خود به خلع سلاح هسته ای تاکید کرد
[ترجمه گوگل]حزب تعهد خود را به خلع سلاح هسته ای مجددا تأیید کرد

7. Total disarmament was stipulated in the peace treaty.
[ترجمه ترگمان]خلع سلاح کامل در پیمان صلح تصریح شده بود
[ترجمه گوگل]خلع سلاح کامل در معاهده صلح به تصویب رسید

8. Complete disarmament was the ultimate goal of the conference.
[ترجمه ترگمان]خلع سلاح کامل هدف نهایی کنفرانس بود
[ترجمه گوگل]خلع سلاح کامل هدف نهایی کنفرانس بود

9. The process of disarmament is at a crucial turning point.
[ترجمه ترگمان]فرآیند خلع سلاح در نقطه عطف حیاتی است
[ترجمه گوگل]روند خلع سلاح در نقطه عطف مهمی است

10. She took a firm stand on nuclear disarmament.
[ترجمه ترگمان]او در مورد خلع سلاح هسته ای شرکت کرد
[ترجمه گوگل]او موضع جدی در خلع سلاح هسته ای گذاشت

11. The government seeks to promote non-proliferation and disarmament.
[ترجمه ترگمان]دولت به دنبال ترویج عدم تکثیر و خلع سلاح است
[ترجمه گوگل]دولت به دنبال ترویج عدم گسترش و خلع سلاح است

12. The disarmament conference will be reconvened next month.
[ترجمه ترگمان]کنفرانس خلع سلاح ماه آینده مجددا تشکیل خواهد شد
[ترجمه گوگل]کنفرانس خلع سلاح ماه آینده برگزار خواهد شد

13. When asked directly for her position on disarmament, the candidate only equivocated.
[ترجمه ترگمان]زمانی که به طور مستقیم از موضع خود در خلع سلاح سوال شد، کاندیدای مورد نظر فقط equivocated بود
[ترجمه گوگل]هنگامی که به طور مستقیم برای موضع خود در مورد خلع سلاح مستقیما خواسته شد، کاندیدای مورد مناقشات قرار گرفت

14. He invoked memories of Britain's near-disastrous disarmament in the 1930s.
[ترجمه ترگمان]او خاطرات مربوط به خلع سلاح نزدیک به فاجعه بریتانیا را در دهه ۱۹۳۰ احضار کرد
[ترجمه گوگل]او به یاد خاطراتی از خلع سلاح فاجعه بار بریتانیا در دهه 1930 اشاره کرد

15. Disarmament isn't a black-and-white issue for me.
[ترجمه ترگمان]Disarmament یه مشکل سیاه و سفید برای من نیست
[ترجمه گوگل]خلع سلاح یک مسئله سیاه و سفید برای من نیست

The disarmament of defeated nations must be complete.

خلع سلاح ملت‌های شکست‌خورده باید کامل باشد.



کلمات دیگر: