کلمه جو
صفحه اصلی

reverent


دارای احساس احترام، متواضع، فروتن، ارج گذار، مودب، احترام آمیز، خاشع، محترم

انگلیسی به فارسی

محترم


احترام


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: reverently (adv.)
• : تعریف: characterized by, showing, or feeling great respect and awe mingled with love.
متضاد: blasphemous, irreverent, profane
مشابه: devout

- Our classics professor tried to instill in us his own reverent attitude toward Greek culture.
[ترجمه ترگمان] استاد کلاسیک ما در تلاش بود که نگرش reverent خود را نسبت به فرهنگ یونانی به ما القا کند
[ترجمه گوگل] استاد کلاسی ما تلاش کرد تا نگرش خود را نسبت به فرهنگ یونان به ما تحمیل کند

• deeply respectful, deferential, showing veneration
if your behaviour is reverent, you show great respect for someone or something.

مترادف و متضاد

Synonyms: admiring, appreciative, deferential, devout, dutiful, gracious, humble, obedient, obeisant, pious, polite, regardful, reverential, solemn, upholding, worshipping


جملات نمونه

1. reverent silence
سکوت حاکی از احترام

2. A reverent silence fell over the crowd.
[ترجمه ترگمان]سکوت مطلقی روی جمعیت حک مفرما شد
[ترجمه گوگل]سکوت حاکم بر جمعیت افتاد

3. What little they spoke was in the specially reverent voice reserved by the middle classes for times of bereavement.
[ترجمه ترگمان]چیزی که آن ها صحبت می کردند این بود که در میان طبقات متوسط برای زمان عزاداری حفظ می شد
[ترجمه گوگل]آنچه که آنها به آنها گفتند، صدای ویژه ای بود که توسط طبقه متوسط ​​برای مدت زمان حبس تعطیل شد

4. A prince is only given meaning by the reverent gaze of others.
[ترجمه ترگمان]فقط یک شاهزاده از نگاه های خیره دیگران به او معنی خاصی می دهد
[ترجمه گوگل]یک شاهزاده فقط با نگاه احترام دیگران به معناست

5. They called him Uncle, their attitude reverent yet familiar.
[ترجمه ترگمان]عمو جان او را عمو می نامید، طرز معاشرت با آن ها هنوز آشنا بود
[ترجمه گوگل]آنها به نام او عمو، نگرش خود را احترام، هنوز آشنا هستند

6. He was brave, reverent, and clean, though perhaps lacking in the trustworthiness department.
[ترجمه ترگمان]او شجاع و پرهیزگار بود، و با این که شاید در the قابل اعتمادی نبود
[ترجمه گوگل]او شجاع، احترام و تمیز بود، هرچند شاید در بخش اعتماد نبود

7. Jacobs' tone becomes reverent when he speaks of Salzer.
[ترجمه ترگمان]جیکوبز هنگامی که از Salzer سخن می گوید reverent می شود
[ترجمه گوگل]لحن یعقوب زمانی که او از سالزر صحبت می کند احترام می گذارد

8. Sprinkleroom, I whispered, with a reverent snort.
[ترجمه ترگمان]زیر لب گفتم: Sprinkleroom
[ترجمه گوگل]اسفنکورولا، من با عصبانیت آرزو، سرش را زمزمه کردم

9. Long, reverent newspaper obituaries were produced.
[ترجمه ترگمان]newspaper طولانی و محترمانه به چاپ رسید
[ترجمه گوگل]نامه های طولانی و آرام به روزنامه منتشر شد

10. He became reverent in a moment.
[ترجمه ترگمان]او در یک لحظه پرهیزگار شد
[ترجمه گوگل]او در لحظه ای احترام شد

11. Whispered in reverent and regretful tones, the rumors had been floating for the past few weeks that her condition had worsened.
[ترجمه ترگمان]در همان چند هفته اخیر که وضعیت او بدتر شده بود، شایعاتی در من جریان داشت
[ترجمه گوگل]در شگفتی های تاسف و پشیمان، شایعات در چند هفته گذشته شناور بوده اند که وضعیت او بدتر شده است

12. Be reverent before each dawning day. Embrace each hour. Seize each golden minute.
[ترجمه ترگمان]در مقابل هر روز روشن، پرهیزگار باش هر ساعت رو در آغوش بگیر هر دقیقه golden بگیرید
[ترجمه گوگل]قبل از هر روز صبح، احترام بگذارید آغوش هر ساعت هر دقیقه طلایی را بگیرد

13. If love is one belief then, reverent person can be happy.
[ترجمه ترگمان]اگر عشق یک باور باشد، شخص محترم می تواند خوشحال باشد
[ترجمه گوگل]اگر عشق یک باور است، شخص احترام می تواند خوشحال باشد

14. He gave reverent attention to the teacher.
[ترجمه ترگمان]او به معلم توجه کرد
[ترجمه گوگل]او به معلم توجه کرد

They prayed reverently.

با خضوع و خشوع دعا کردند.


reverent silence

سکوت حاکی از احترام


پیشنهاد کاربران

respectful

احترام آمیز


کلمات دیگر: