کلمه جو
صفحه اصلی

computerized


معنی : کامپیوتری، کامپیوتری شده
معانی دیگر : کامپیوتری، کامپیوتری شده

انگلیسی به فارسی

کامپیوتری، کامپیوتری‌شده


انگلیسی به انگلیسی

• using computers, having computers, equipped with computers, analyzed or processed by computer (also computerised)

دیکشنری تخصصی

[ریاضیات] کامپیوتری شده، کامپیوتریزه

مترادف و متضاد

کامپیوتری (صفت)
computerized

کامپیوتری شده (صفت)
computerized

electronic


Synonyms: automated, cybernated, digital, programmed


جملات نمونه

1. We're trying to create our own computerized database.
[ترجمه ترگمان]ما داریم سعی می کنیم به دیتابیس دسترسی پیدا کنیم
[ترجمه گوگل]ما در حال تلاش برای ایجاد پایگاه داده کامپیوتری هستیم

2. The National Cancer Institute now has a computerized system that can quickly provide information.
[ترجمه ترگمان]موسسه ملی سرطان در حال حاضر یک سیستم کامپیوتری دارد که می تواند به سرعت اطلاعات را تامین کند
[ترجمه گوگل]موسسه ملی سرطان اکنون سیستم کامپیوتری دارد که می تواند به سرعت اطلاعات را فراهم کند

3. Computerized data bases are proliferating fast.
[ترجمه ترگمان]پایگاه های داده Computerized به سرعت رو به افزایش هستند
[ترجمه گوگل]پایگاه داده های کامپیوتری سریع گسترش می یابد

4. Detectives issued computerized E-fit pictures of two men they want to question.
[ترجمه ترگمان]کاراگاهان با استفاده از تصاویر E کامپیوتری از دو مردی که می خواهند سوال کنند
[ترجمه گوگل]کارآگاهان تصاویری از E-fit کامپیوتری از دو مرد که می خواهند سوال کنند، منتشر شده است

5. Computerized reservation systems help airline profits in several ways.
[ترجمه ترگمان]سیستم های رزرو Computerized به چندین طریق به سود خطوط هوایی کمک می کنند
[ترجمه گوگل]سیستم های رزرو کامپیوتری به چندین روش کمک به شرکت های هواپیمایی می کنند

6. The firm has computerized its records.
[ترجمه ترگمان]شرکت سوابق آن را کامپیوتر کرده است
[ترجمه گوگل]این شرکت سوابق خود را کامپیوتری کرده است

7. They went over to a computerized records system.
[ترجمه ترگمان]آن ها به یک سیستم سوابق کامپیوتری رفته بودند
[ترجمه گوگل]آنها به یک سیستم ثبت کامپیوتری رفتند

8. The factory has been fully computerized.
[ترجمه ترگمان]این کارخانه به طور کامل کامپیوتری شده است
[ترجمه گوگل]کارخانه کاملا کامپیوتری شده است

9. They've just computerized the whole system.
[ترجمه ترگمان]آن ها فقط یک سیستم کامپیوتری دارند
[ترجمه گوگل]آنها فقط کل سیستم را کامپایل کرده اند

10. The whole shooting match is being computerized, which should significantly reduce delays.
[ترجمه ترگمان]کل این مسابقه، کامپیوتری شدن است که باید به طور قابل توجهی تاخیرها را کاهش دهد
[ترجمه گوگل]تمام بازی تیراندازی کامپیوتری است که باید تاخیرها را به طور قابل توجهی کاهش دهد

11. The accounts section has been completely computerized.
[ترجمه ترگمان]بخش حساب ها به طور کامل کامپیوتری شده
[ترجمه گوگل]بخش حسابداری کاملا کامپیوتری شده است

12. The public registry in Panama City keeps computerized records of all companies.
[ترجمه ترگمان]ثبت عمومی در پاناما، سوابق کامپیوتری همه شرکت ها را حفظ می کند
[ترجمه گوگل]رجیستری عمومی در پاناما شهر سوابق کامپیوتری همه شرکت ها را نگه می دارد

13. The commercial world is now being increasingly computerized.
[ترجمه ترگمان]دنیای تجاری در حال حاضر به طور فزاینده ای کامپیوتری شده است
[ترجمه گوگل]دنیای تجاری در حال حاضر به طور فزایندهای کامپیوتری است

14. The Ottawa-based maker of computerized communications equipment cashed in on optimistic prospects for the Internet, the global computer network.
[ترجمه ترگمان]سازنده مبتنی بر اتاوا از تجهیزات ارتباطات کامپیوتری، به چشم اندازه ای خوش بینانه برای اینترنت، شبکه کامپیوتر جهانی، آن را نقد کرد
[ترجمه گوگل]سازنده تجهیزات ارتباطات کامپیوتری مبتنی بر اتاوا در چشم انداز خوش بینانه ای برای اینترنت، شبکه کامپیوتری جهانی گنجانده شده است

15. Or in a room with computerized controls set to launch rockets.
[ترجمه ترگمان]یا در اتاقی با کنترل های کامپیوتری راه اندازی شده برای پرتاب موشک
[ترجمه گوگل]یا در یک اتاق با کنترل های کامپیوتری برای راه اندازی موشک


کلمات دیگر: