کلمه جو
صفحه اصلی

toilsome


معنی : پر زحمت
معانی دیگر : مستلزم تلاش و جان کنی، شاق، پر صعوبت

انگلیسی به فارسی

مستلزم تلاش و جانکنی، شاق، پرزحمت، پر صعوبت


ترسناک، پر زحمت


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
• : تعریف: characterized by or requiring much effort or labor; laborious.
مشابه: laborious

• tiring, laborious

مترادف و متضاد

پر زحمت (صفت)
difficult, laborious, heavy, arduous, grinding, toilsome, effortful, ponderous, troublous

laborious


Synonyms: arduous, backbreaking, burdensome, demanding, difficult, exhausting, hard, labored, onerous, operose, rough, strenuous, taxing, tiresome, uphill


جملات نمونه

1. Freelancer is toilsome and enjoyable; it is a challengeable occupation full of more feelings of achievement!
[ترجمه ترگمان]freelancer، toilsome و لذت بخش است؛ این یک اشغال challengeable است که پر از احساسات more است!
[ترجمه گوگل]مترجمان آزاد و خیرخواهانه و لذت بخش هستند این یک شغل قابل تحسین است که پر از احساسات بیشتری از موفقیت است!

2. I deeply know Mother is so great and toilsome!
[ترجمه ترگمان]من واقعا می دانم که مادر این قدر بزرگ و رنج است!
[ترجمه گوگل]من عمیقا می دانم که مادر خیلی بزرگ و خشن است!

3. Housework is usually miscellaneous and toilsome.
[ترجمه ترگمان]housework معمولا miscellaneous و toilsome است
[ترجمه گوگل]کارهای خانه معمولا متفرقه و خسته کننده است

4. It was sufficiently toilsome for one contending for life.
[ترجمه ترگمان]برای یک مبارزه برای یک مبارزه کافی بود
[ترجمه گوگل]این برای هر کسی که برای زندگی حرف می زند، به اندازه کافی خشن بود

5. It is an essential mechanism of language to assemble by name what is toilsome or impossible to assemble by hand.
[ترجمه ترگمان]این یک مکانیزم ضروری زبان است که با نام what و غیر ممکن مونتاژ شده با دست مونتاژ شود
[ترجمه گوگل]این مکانیسم ضروری زبان است که به وسیله نام و نام خانوادگی جمع آوری می شود که دست و پاگیر است

6. So my heart began to despair over all my toilsome labor under the sun.
[ترجمه ترگمان]این بود که قلب من در زیر نور خورشید به یاس مبدل شد
[ترجمه گوگل]بنابراین قلب من شروع به ناامیدی در تمام کارهای خسته من در زیر آفتاب

7. Then I realized that it is good and proper for a man to eat and drink, and to find satisfaction in his toilsome labor under the sun during the few days of life God has given him-for this is his lot.
[ترجمه ترگمان]بعد متوجه شدم که برای یک مرد خوب و مناسب است که بخورد و بنوشد، و در طی چند روز زندگی که خداوند به او داده است احساس رضایت کند - چون این سرنوشت او ست
[ترجمه گوگل]سپس متوجه شدم که برای یک مرد غذا خوردن و نوشیدن خوب است و برای رضایت او در کار خیرخواهانه خود را در خورشید در طول چند روز زندگی خداوند به او داده است - زیرا این مقدار اوست


کلمات دیگر: