1- مناظره کننده، گفتمانگر، سخنور 2- اهل جر و بحث، بحث کننده، مناظره کننده
debater
1- مناظره کننده، گفتمانگر، سخنور 2- اهل جر و بحث، بحث کننده، مناظره کننده
انگلیسی به فارسی
مناظرهکننده، گفتمانگر، سخنور
اهل جر و بحث، بحثکننده
محاکمه
انگلیسی به انگلیسی
• polemicist; one participating in a debate
a debater is someone who takes part in a debate.
a debater is someone who takes part in a debate.
جملات نمونه
1. debater
1- مناظره کننده،گفتمانگر،سخنور 2- اهل جر و بحث،بحث کننده
2. The debater was quick on the draw.
[ترجمه ترگمان]در دانشکده، در دانشکده، به سرعت نقاشی شده بود
[ترجمه گوگل]بحث در مورد قرعه کشی سریع بود
[ترجمه گوگل]بحث در مورد قرعه کشی سریع بود
3. The debater was fast on the draw.
[ترجمه ترگمان]در دانشکده، در دانشکده، به سرعت نقاشی شده بود
[ترجمه گوگل]بحث در مورد قرعه کشی سریع بود
[ترجمه گوگل]بحث در مورد قرعه کشی سریع بود
4. She was a good speaker and an excellent debater.
[ترجمه ترگمان]او سخنران خوبی بود و هم اهل debater
[ترجمه گوگل]او سخنران خوب و سخنگوی عالی بود
[ترجمه گوگل]او سخنران خوب و سخنگوی عالی بود
5. The debater countered with another argument.
[ترجمه ترگمان]مناظره کننده با بحث دیگری روبرو شد
[ترجمه گوگل]بحث با استدلال دیگری مطابقت دارد
[ترجمه گوگل]بحث با استدلال دیگری مطابقت دارد
6. He was a redoubtable debater with a caustic tongue in polemics and a nice touch in irony in writing.
[ترجمه ترگمان]در آن صورت خشن و خشن بود، با زبانی زمخت و خشن که با طنز و ریشخند در نویسندگی دست و پنجه نرم می کرد
[ترجمه گوگل]او یک متفکر محتاطانه با زبان زجرآور در بحث و گفت وگو بود و با نوشتاری بسیار زیبا و دلنشین بود
[ترجمه گوگل]او یک متفکر محتاطانه با زبان زجرآور در بحث و گفت وگو بود و با نوشتاری بسیار زیبا و دلنشین بود
7. But is he a better-humored debater?
[ترجمه ترگمان]ولی، تو اهل debater هم هستی؟
[ترجمه گوگل]اما آیا او یک متقاعد کننده بهتر است؟
[ترجمه گوگل]اما آیا او یک متقاعد کننده بهتر است؟
8. Dole is a wise and experienced debater.
[ترجمه ترگمان]یک مناظره کننده با تجربه و با تجربه است
[ترجمه گوگل]دال یک سخنران عاقل و باهوش است
[ترجمه گوگل]دال یک سخنران عاقل و باهوش است
9. Snowball proves a better speaker and debater, but Napoleon can better canvass for support in between meetings.
[ترجمه ترگمان]اسنوبال سخنران برتر و مناظره کننده است، اما ناپلئون می تواند برای پشتیبانی در جلسات، بهتر عمل کند
[ترجمه گوگل]Snowball اثبات می کند سخنران و سخنگوی بهتر است، اما ناپلئون می تواند برای پشتیبانی در بین جلسات بهتر است
[ترجمه گوگل]Snowball اثبات می کند سخنران و سخنگوی بهتر است، اما ناپلئون می تواند برای پشتیبانی در بین جلسات بهتر است
10. He was unable to confute the debater.
[ترجمه ترگمان]او قادر نبود که در دانشکده، confute کند
[ترجمه گوگل]او قادر به تعصب سخن گفتن نبود
[ترجمه گوگل]او قادر به تعصب سخن گفتن نبود
11. The expert debater who usually bested Obama has not left the stage.
[ترجمه ترگمان]متخصص مناظره کننده که معمولا از اوباما پیشی گرفته است صحنه را ترک نکرده است
[ترجمه گوگل]متقاعد کننده متخصص که اغلب اوباما را پرستش کرده است صحنه را ترک نکرده است
[ترجمه گوگل]متقاعد کننده متخصص که اغلب اوباما را پرستش کرده است صحنه را ترک نکرده است
12. The debater refused to cede the point to her opponent.
[ترجمه ترگمان]در مناظره کننده، از واگذار کردن امتیاز به حریف خود امتناع ورزید
[ترجمه گوگل]ملاقاتی که از این موضوع به حریفش رد شد
[ترجمه گوگل]ملاقاتی که از این موضوع به حریفش رد شد
13. The debater compressed his argument into just a few sentences.
[ترجمه ترگمان]مناظره کننده، استدلال خود را تنها به چند جمله محدود کرد
[ترجمه گوگل]محاکمه، تنها چند جمله را با استدلال خود فشرده کرد
[ترجمه گوگل]محاکمه، تنها چند جمله را با استدلال خود فشرده کرد
14. Called the debater on a question of fact.
[ترجمه ترگمان]در واقع به دانشکده هم زنگ می زدند
[ترجمه گوگل]بحث در مورد یک سوال از واقعیت است
[ترجمه گوگل]بحث در مورد یک سوال از واقعیت است
15. He was a brilliant debater and his gift of repartee was celebrated.
[ترجمه ترگمان]در دانشکده، اهل دانشکده، اهل دانشکده بود و حاضر به حاضر جوابی حاضر و حاضر حاضر به حاضر جوابی نمی داد
[ترجمه گوگل]او یک سخنگوی درخشان بود و هدیه او برای جشنواره جشن گرفته شد
[ترجمه گوگل]او یک سخنگوی درخشان بود و هدیه او برای جشنواره جشن گرفته شد
پیشنهاد کاربران
مباحثه کنندگان
بحث کنندگان
بحث کنندگان
کلمات دیگر: