1. soft, sensuous music
موسیقی آرام و پراحساسات
2. the sensuous feeling of the sun's rays on my skin
احساس لذتبخش پرتو خورشید بر پوستم
3. She luxuriated in the sensuous feel of the silk sheets.
[ترجمه ترگمان]با احساس شهوانی ملافه های ابریشمی فرو رفت
[ترجمه گوگل]او در احساس احساساتی از ورق های ابریشمی غرق شده است
4. The director employs sensuous, atmospheric camerawork and deft dramatic touches.
[ترجمه ترگمان]کارگردان از حرکات سکسی، camerawork و touches dramatic استفاده می کند
[ترجمه گوگل]کارگردان با استفاده از دوربین های جسورانه و جوی و لمس های چشمگیر چشمگیر کار می کند
5. He had a very sensuous mouth.
[ترجمه ترگمان] اون دهن سکسی داشت
[ترجمه گوگل]او دهان بسیار حساس داشت
6. I'm drawn to the poetic, sensuous qualities of her paintings.
[ترجمه ترگمان]به خصوصیات شاعرانه و شهوانی نقاشی او کشیده می شوم
[ترجمه گوگل]من به ویژگی های شاعرانه و جسمانی نقاشی هایش کشیده شده ام
7. With its sensuous silver curves and irresistible navigation button, lovers of gadgets will find this the ultimate object of desire.
[ترجمه ترگمان]عاشقان با استفاده از منحنی های sensuous و دکمه جهت یابی غیرقابل مقاومت، این هدف نهایی تمایل را پیدا خواهند کرد
[ترجمه گوگل]با استفاده از منحنی های حسی نقره ای و دکمه ناوبری غیرقابل انکار، دوستداران ابزارها این موضوع را نهایی ترین تمایل می دانند
8. His kiss was as sensuous and seductive as black satin, sweeter than any wine.
[ترجمه ترگمان]بوسه او مثل ساتن سیاه بود و به زیبایی ساتن سیاه، شیرین تر از هر شراب
[ترجمه گوگل]بوسه او به عنوان ساتن سیاه و سفید جذاب و جذاب بود، شیرین تر از هر شراب
9. The shadowy interior is a sensuous baroque mix of gilt and candle wax.
[ترجمه ترگمان]داخل ساختمان تاریک، ترکیبی از موم و شمع مومی است
[ترجمه گوگل]داخلی سایه یک ترکیب باروک حساس از موم خاردار و شمع است
10. Oh, no, not with that aggravating, hot-tempered, sensuous little leprechaun.
[ترجمه ترگمان] اوه، نه، نه با اون aggravating گرم و گرم و شهوانی
[ترجمه گوگل]اوه، نه، نه با آن سنگین تر، گرم و ملایم، لجباز کوچک احساساتی
11. So Feuerbach's sensuous anthropology, much praised even by Karl Barth, is not quite what it seems.
[ترجمه ترگمان]بنابراین، انسان شناسی سکسی Feuerbach، که حتی توسط کارل بارت نیز مورد تحسین قرار گرفته است، دقیقا همان چیزی نیست که به نظر می رسد
[ترجمه گوگل]بنابراین انسان شناسی نفس فئورباخ، که حتی توسط کارل بارت ستایش شده، کاملا به نظر نمی رسد
12. She heard his soft and sensuous chuckle float on the moonbeams behind her.
[ترجمه ترگمان]او صدای خنده های نرم و شهوانی خود را در مهتاب پشت سرش شنید
[ترجمه گوگل]او شبیه جادوی نرم و مودبانه خود را در ماههای دور پشت سرش شنیده بود
13. Then she took my hand, a sensuous moment.
[ترجمه ترگمان]بعد دستم را گرفت، یک لحظه شهوانی
[ترجمه گوگل]سپس دستم را گرفت، لحظه ای حساس بود
14. The lips were more sensuous than the original, almost licentious.
[ترجمه ترگمان]این لب ها از the و تقریبا licentious شهوانی بود
[ترجمه گوگل]لبها بیشتر از اصل و تقریبا غلط بود