کلمه جو
صفحه اصلی

sepoy


معنی : سپاهی، سرباز
معانی دیگر : (از ریشه ی فارسی: سپاهی) هندی مزدور در ارتش انگلیس، پاسبان محلی

انگلیسی به فارسی

سرباز، سپاهی، پاسبان محلی


sepoy، سرباز، سپاهی


انگلیسی به انگلیسی

• indian soldier serving under british command

مترادف و متضاد

سپاهی (اسم)
serviceman, corpsman, trooper, soldier, sepoy

سرباز (اسم)
private, knave, soldier, sepoy, ranker, man at arms

جملات نمونه

1. The top half of the sepoy had vanished.
[ترجمه ترگمان]نیمه بالایی کشتی ناپدید شده بود
[ترجمه گوگل]نیمه بالای سپیوانی ناپدید شد

2. The sepoy was no phantasm . . . on the contrary, he looked more consistent than ever.
[ترجمه ترگمان]برعکس، این تصویر ذهنی نبود، بلکه بیشتر از هر زمان دیگری consistent می نمود
[ترجمه گوگل]sepoy هیچ فانتزی بود برعکس، او بیشتر از همیشه مشتاقانه نگاه کرد

3. The survivors scrambled back to the sepoy lines pursued by a vengeful squadron of Sikh cavalry.
[ترجمه ترگمان]بازمانده ها به صف sepoy که توسط گروهی از سواره نظام sikh تعقیب می شد، به راه افتادند
[ترجمه گوگل]بازماندگان به خطوط سپاه پیوستند که توسط یک اسکادران انتقام سواره نظام سیک را دنبال می کردند

4. There was a crack, but no sepoy dropped dead; the percussion cap had fired but not the pistol.
[ترجمه ترگمان]یک شکاف در میان بود، اما هیچ sepoy نمرده بود؛ آن کلاه هم شلیک کرده بود، اما نه تپانچه
[ترجمه گوگل]یک شکاف وجود دارد، اما هیچ سپویز مرده است؛ کلاه کمانگیری اخراج شد اما نه تپانچه

5. Another sepoy wept for his family: "Oh, I am dying without arranging for the future of my family. " He too lost faith in his survival and breathed his last.
[ترجمه ترگمان]sepoy دیگر برای خانواده اش گریه کرد: \" اوه، من بدون ترتیب دادن برای آینده خانواده ام در حال مرگ هستم \" او نیز به بقا ایمان داشت و آخرین نفس را کشید
[ترجمه گوگل]سپیده دیگر برای خانواده اش گریه کرد: 'اوه، من بدون اینکه برای آینده خانواده ام بمیرم، می میرم او همچنین ایمان خود را به بقای خود از دست داده و آخرین نفس خود را نفس می کشد

6. From the edge of one of these clearings Chloe suddenly flushed a sepoy.
[ترجمه ترگمان]کلویی از لبه یکی از آن ها ناگهان سرخ شد
[ترجمه گوگل]از لبه ی یکی از این چشمه ها، Chloe ناگهان یک سپیده را فریاد زد

7. He also noticed several cannons being dragged into the sepoy camp by bullocks from the direction of the bridge of boats.
[ترجمه ترگمان]او همچنین متوجه شد که چند نفر از توپ ها را به اردوگاه sepoy که از طرف پل کشتی ها کشیده شده بود، کشیده بودند
[ترجمه گوگل]او همچنین متوجه شد که توپهای چندگانه از جهت پل قایق به توپ اردوگاه سپو می روند

8. Sir Fracis was a tall, fair man of fifty, who HAD greatly distinguished himself in the last sepoy revolt.
[ترجمه ترگمان]سر جیمز مردی قد بلند و زیبا پنجاه ساله بود که خود را در آخرین شورش sepoy بسیار ممتاز بود
[ترجمه گوگل]سر Fracis یک مرد قد بلند، عادلانه از پنجاه ساله بود، که در آخرین قیام سپاه خود بسیار خود را متمایز کرد

9. Sir Francis was a tall, fair man of fifty, who had greatly distinguished himself in the last sepoy revolt.
[ترجمه ترگمان]سر فرانسیس مردی قد بلند و زیبا پنجاه ساله بود که خود را در آخرین شورش sepoy بسیار ممتاز و برجسته کرده بود
[ترجمه گوگل]سر فرانسیس یک مرد قد بلند، عادلانه از پنجاه ساله بود، که در آخرین شورش عجیب و غریب خود بسیار متمایز بود


کلمات دیگر: