• it is beyond my control, can't do it any other way
can't help it
انگلیسی به انگلیسی
پیشنهاد کاربران
دست خودم نیست، نمی دونم دیگه چیکار کنم باهاش.
نمی تونم انجامش ندم ( یک امری رو انجام ندم ) .
مثال
I can�t help eating chocolate. ) من نمی تونم شیرینی نخورم )
مثال
I can�t help eating chocolate. ) من نمی تونم شیرینی نخورم )
کاری غیر قابل کنترل ناتوانی از انجام دادن کاری مثل خوردن خوراکی برای یک فرد عاشق خوارکی
کلمات دیگر: