کلمه جو
صفحه اصلی

can't help it

انگلیسی به انگلیسی

• it is beyond my control, can't do it any other way

پیشنهاد کاربران

دست خودم نیست، نمی دونم دیگه چیکار کنم باهاش.

نمی تونم انجامش ندم ( یک امری رو انجام ندم ) .
مثال
I can�t help eating chocolate. ) من نمی تونم شیرینی نخورم )

کاری غیر قابل کنترل ناتوانی از انجام دادن کاری مثل خوردن خوراکی برای یک فرد عاشق خوارکی


کلمات دیگر: