1. A toddler requires close supervision and firm control at all times.
[ترجمه ترگمان]یک کودک نوپا نیازمند نظارت نزدیک و کنترل محکم در تمام زمان ها است
[ترجمه گوگل]کودک نو پا نیازمند نظارت دقیق و کنترل شرکت در همه زمان ها است
2. Mother with her toddler perambulated the infant in tow.
[ترجمه ترگمان]مادر با کودک نوپا، نوزاد را به دنبال خود می کشد
[ترجمه گوگل]مادر با کودک نو پا خود را نوزاد را در دوچرخه سوار کرد
3. A toddler was admitted to the emergency ward with a wound in his chest.
[ترجمه ترگمان]یک کودک نوپا با زخمی در سینه اش در بخش اورژانس پذیرفته شد
[ترجمه گوگل]یک کودک نو پا با زخم در قفسه سینه وارد بخش اورژانس شد
4. The toddler tried to walk but kept falling down.
[ترجمه ترگمان]کودک نوپا سعی کرد راه برود اما به زمین نیفتد
[ترجمه گوگل]کودک نو پا سعی کرد راه برود اما همچنان سقوط کرد
5. If the toddler had been dealt with properly at first, the rest of his misbehaviour would have been avoided.
[ترجمه ترگمان]اگر کودک نوپا در ابتدا به درستی رفتار می شد، از همه of اجتناب می شد
[ترجمه گوگل]اگر ابتدا کودک نوپا به درستی مورد رسیدگی قرار گرفت، بقیه سوء رفتار خود را اجتناب خواهد کرد
6. The toddler pointed to the toy he wanted.
[ترجمه ترگمان]کودک نوپا به اسباب بازی که او می خواست اشاره کرد
[ترجمه گوگل]کودک نو پا به اسباب بازی که می خواست، اشاره کرد
7. A power struggle develops, as the toddler digs in his heels even further the more his father takes over.
[ترجمه ترگمان]یک مبارزه قدرت رشد می کند، همان طور که کودک نوپا بیش از پیش پدر خود را به زیر پا فرو می برد، مبارزه با قدرت ادامه می یابد
[ترجمه گوگل]مبارزه با قدرت در حال پیشرفت است، همانطور که کودک نوپا در پاشنه او حتی بیشتر از آنکه پدر پدرش را بگیرد، حفاری می کند
8. As a toddler, he was attacked and injured by the family's pet dog.
[ترجمه ترگمان]او به عنوان یک کودک نوپا توسط سگ خانگی خانواده مورد حمله قرار گرفت و زخمی شد
[ترجمه گوگل]او به عنوان یک کودک نو پا، توسط سگ حیوان خانگی خانواده مورد حمله و زخمی قرار گرفت
9. When biscuit-tin bashing gets boring, lend your toddler a real musical instrument for a treat.
[ترجمه ترگمان]هنگامی که یک تکه بیسکویت - حلبی خسته کننده می شود، یک ابزار موسیقی واقعی برای درمان به کودک نوپای شما قرض می دهد
[ترجمه گوگل]هنگامی که بیسکویت قلع می شود خسته کننده، کودک نو پا خود را یک آلات موسیقی واقعی برای درمان است
10. Once I saw a toddler sitting on the ground at our local playground using his hands to bulldoze piles of sand.
[ترجمه ترگمان]زمانی که یک کودک نوپا را دیدم که روی زمین در زمین بازی محلی ما نشسته بود و دست هایش را به روی شن فرو می برد
[ترجمه گوگل]وقتی یک کودک نوپا را دیدم که در زمین بازی های محلی ما نشسته بود، با استفاده از دست هایش برای جمع کردن شمع های شن و ماسه
11. Throwing tantrums Having a toddler thrown a wobbly in public is perhaps one of parenting's most embarrassing episodes.
[ترجمه ترگمان]پرتاب خشم و کج خلقی ها، که یک کودک نوپا را به سمت خود پرت می کند، شاید یکی از most اپیزودهای پدر و مادر است
[ترجمه گوگل]پرتاب تانترم داشتن یک کودک نوپا که به طور ناگهانی در جامعه پرتاب می شود شاید یکی از قسمت های خجالت آور والدین است
12. The Toddler shows up at her gallery opening.
[ترجمه ترگمان] The توی گالری اون داره باز میشه
[ترجمه گوگل]کودک نوپا در باز کردن گالری او نشان می دهد
13. Marian's two-year-old toddler was clawing at her skirt.
[ترجمه ترگمان]کودک دو ساله ماریان به دامنش چنگ انداخته بود
[ترجمه گوگل]کودک نوپا دو ساله ماریان در دامن او چنگ زده بود
14. Three or four years old, a mere toddler, a boy with golden curls gathering blue flowers.
[ترجمه Farib] پسر نوپای سه یا چهار ساله که موهای فر طلایی دارد در حال جمع کردن گل های آبی است
[ترجمه ترگمان]سه یا چهار ساله، یک کودک نوپا، پسری با حلقه های موی طلایی که گل های آبی را جمع می کند
[ترجمه گوگل]سه یا چهار ساله، فقط یک کودک نو پا، یک پسر با طوقه های طلایی گل های آبی را جمع می کند
15. Yesterday the toddler was being looked after by his grandparents, May and Rolf Blything, at their home in Bebington.
[ترجمه ترگمان]دیروز کودک نوپا توسط پدربزرگ و مادربزرگش، رالف و رالف Blything در خانه شان در Bebington به نظر می رسید
[ترجمه گوگل]دیروز پدربزرگ و مادربزرگ و مادربزرگ و مادربزرگ رولف بلیتینگ در خانه خود در Bebington مراقب کودکان نوپا بودند