کلمه جو
صفحه اصلی

titled


معنی : دارای عنوان
معانی دیگر : دارای عنوان اشرافی، صاحب عنوان، اسم و رسم دار، لقب دار، صاحب لقب

انگلیسی به فارسی

لقب دار،صاحب لقب


با عنوان، دارای عنوان


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
• : تعریف: having a title of nobility.

- a titled gentleman
[ترجمه ترگمان] یکی از اعیان و اشراف بود
[ترجمه گوگل] آقای نجیب زاده

• a titled person has a title such as `lord' or `lady' which shows their high social rank.
in american english, titled is also used when mentioning the title of something such as a book, film, or painting.

مترادف و متضاد

دارای عنوان (صفت)
titled

جملات نمونه

1. he titled himself "king of the franks"
او به خود عنوان ((شاه فرانک ها)) را داد.

2. Reed wrote a novel about de Sade titled 'When the Whip Comes Down'.
[ترجمه ترگمان]رید رمانی را در مورد de با عنوان زمانی نوشت که \"شلاق\" به پایین می آید
[ترجمه گوگل]ری در مورد دی ساد با عنوان 'وقتی که شیر خوردن پایین می آید' رید نوشت

3. The single is titled "White Love".
[ترجمه ترگمان]تک آهنگ با نام \"عشق سفید\" نام دارد
[ترجمه گوگل]تک به نام 'عشق سفید' است

4. Their first album was titled 'Ocean Drive'.
[ترجمه ترگمان]اولین آلبوم آن ها با نام دیسک گردان اقیانوس بود
[ترجمه گوگل]اولین آلبوم آنها تحت عنوان 'اقیانوس درایو' نامگذاری شد

5. Her mother was a titled lady.
[ترجمه ترگمان]مادرش یک خانم اشرافی بود
[ترجمه گوگل]مادرش بانوی عنوان شده بود

6. The book is intriguingly titled, 'The Revenge of the Goldfish'.
[ترجمه ترگمان]کتاب \"انتقام the\" است
[ترجمه گوگل]این کتاب جالب است به نام 'انتقام ماهی قرمز'

7. Pirandello titled his play "Six Characters in Search of an Author".
[ترجمه ترگمان]Pirandello با عنوان \"شش شخصیت در جستجوی یک نویسنده\"
[ترجمه گوگل]Pirandello عنوان بازی خود را 'شش شخصیت در جستجوی نویسنده'

8. A wooden sculpture titled "Abraham" reeked of anti-Semitism.
[ترجمه ترگمان]یک مجسمه چوبی با عنوان \"آبراهام\" بوی ضد یهودی داده شد
[ترجمه گوگل]مجسمه سازی چوبی با عنوان �ابراهیم� از ضد یهودیت بود

9. In its report titled the Lost Land published today, it claims our countryside is disappearing at an alarming rate.
[ترجمه ترگمان]در گزارش خود با عنوان سرزمین گم شده امروزه، ادعا می کند که حومه ما در حال ناپدید شدن با نرخ هشدار دهنده است
[ترجمه گوگل]امروزه در گزارشی که تحت عنوان 'سرزمین فراموش شده' منتشر شده است، ادعا می شود که حومه های ما ناپدید شده اند

10. This study was aptly titled Women at ThirtySomething: Paradoxes of Attainment.
[ترجمه ترگمان]این مطالعه ماهرانه با عنوان زنان در thirtysomething: Paradoxes of Attainment انجام شد
[ترجمه گوگل]این مطالعه به طور ضمنی با عنوان زنان در 'Paradoxes of Something' معروف شد

11. The first, titled Bosigran, covers the north coast from Wicca Pillar to Sennen.
[ترجمه ترگمان]اولین کشتی با عنوان Bosigran، ساحل شمالی را از ستون Wicca گرفته تا Sennen پوشانده است
[ترجمه گوگل]اولین بسیرران، ساحل شمالی را از Wicca Pillar به Sennen پوشش می دهد

12. She hasn't titled her article.
[ترجمه ترگمان]او به مقاله خودش اشاره نکرده است
[ترجمه گوگل]او عنوان مقاله خود را ننوشته است

13. The cable is titled "China increases its gold reserves in order to kill two birds with one stone".
[ترجمه ترگمان]کابل با عنوان \"چین ذخایر طلای خود را به منظور کشتن دو پرنده با یک سنگ\" افزایش می دهد
[ترجمه گوگل]کابل با عنوان 'چین ذخایر طلای خود را افزایش می دهد تا دو پرنده را با یک سنگ بکشد'

14. I recently read a book titled "Periodization" by Brian P. Moran. This amazing book discusses the concept of moving away from a 12 month year, to a "12 Week Year. "
[ترجمه ترگمان]من اخیرا کتابی با عنوان \"Periodization\" نوشته برایان پ موران این کتاب فوق العاده در مورد مفهوم حرکت از فاصله ۱۲ ماه تا سال \"۱۲ هفته ای\" بحث می کند
[ترجمه گوگل]من اخیرا یک کتاب با عنوان 'Periodization' توسط بریان پوران مورن خواندم این کتاب شگفت انگیز مفهوم حرکت به دور از یک سال 12 ماهه، به یک سال 12 ساله است '

15. When prairie voles HAs sex, two hormones titled oxytocin and vasopressin are not released.
[ترجمه ترگمان]زمانی که چمن چمن voles has، دو هورمون titled و vasopressin آزاد نمی شوند
[ترجمه گوگل]هنگامی که پرییری پلک ها جنس HA است، دو هورمون با نام اکسیتوسین و وازوپرسین منتشر نمی شوند

پیشنهاد کاربران

با اسم رسم

یدک کش عنوان/لقب . . . . . . . .


کلمات دیگر: