کلمه جو
صفحه اصلی

accrual


افزایش، جمع شدگی، افزودگی، اجتماع، فراهم آمدگی، تعلق، تعلق پذیری

انگلیسی به فارسی

افزایش، جمع‌شدگی، افزودگی، اجتماع، فراهم‌آمدگی، تعلق، تعلق‌پذیری


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: the act or process of accruing.
مشابه: accretion, rise

(2) تعریف: a quantity or amount that accrues.

• compilation, accumulation, collection

مترادف و متضاد

growth


Synonyms: accumulation, amassing, amassment, buildup, increase


جملات نمونه

1. accrual basis
بر مبنای تعهدی (یا تعلق پذیری)

2. accrual of interest
انباشته شدن بهره(ی پول)

3. This concept, called the accrual concept or matching principle, forms the basis for the measurement of accounting income.
[ترجمه ترگمان]این مفهوم که مفهوم تعهدی یا اصول تطبیق نامیده می شود اساس اندازه گیری درآمد حسابداری را تشکیل می دهد
[ترجمه گوگل]این مفهوم، به نام مفهوم تعهدی یا اصل تطبیق، مبنای اندازه گیری درآمد حسابداری را تشکیل می دهد

4. Discuss the reasons why accrual accounting methods are not appropriate to future decision making.
[ترجمه ترگمان]توضیح دهید که چرا روش های حسابداری تعهدی برای تصمیم گیری در آینده مناسب نیستند
[ترجمه گوگل]بحث در مورد دلایلی که روش های حسابداری تعهدی برای تصمیم گیری های آینده مناسب نیستند

5. Do not confuse limitations on the accrual of benefits with limitations on deductible contribution.
[ترجمه ترگمان]محدودیت هایی را در مورد اقلام تعهدی مزایا با محدودیت های مشمول کسر مالیات اشتباه نکنید
[ترجمه گوگل]محدودیت های تعهد مزایا را با محدودیت های سهمیه محسوب نمی شود

6. The first aspect of the accrual concept states that revenue earned does not necessarily correspond to the receipt of cash.
[ترجمه ترگمان]اولین جنبه از مفهوم تعهدی اشاره می کند که درآمد به دست آمده لزوما با دریافت وجه نقد همخوانی ندارد
[ترجمه گوگل]اولین جنبه مفهوم تعهد، بیان می کند که درآمد حاصل، لزوما به دریافت پول نقد نیست

7. Among them 6% what the accrual of network game holds annual gross earnings.
[ترجمه ترگمان]در میان آن ها ۶ % چیزی است که اقلام تعهدی سود ناخالص سالانه را نگه می دارد
[ترجمه گوگل]در میان آنها 6٪ آنچه که تقاضا از بازی شبکه درآمد ناخالص سالانه را در بر می گیرد

8. Adjusting entries are based upon the concepts of accrual accounting.
[ترجمه ترگمان]تنظیم ورودی ها براساس مفاهیم حسابداری تعهدی است
[ترجمه گوگل]تنظیم نوشته ها بر اساس مفاهیم حسابداری تعهدی استوار است

9. To arrange the proper accrual monthly.
[ترجمه ترگمان]برای مرتب کردن عایدی ماهانه
[ترجمه گوگل]برای تخصیص اعتبار مناسب ماهانه

10. Expense accrual for monthly closing and book in correct accounting period.
[ترجمه ترگمان]هزینه ها تعهدی برای بستن ماهانه و کتاب در دوره حسابداری درست می باشد
[ترجمه گوگل]تعهد هزینه برای بسته شدن ماهانه و کتاب در دوره حسابداری صحیح

11. The accrual method of accounting is also known as accrual accounting or accrual basis accounting.
[ترجمه ترگمان]روش تعهدی حسابرسی نیز به عنوان حسابداری تعهدی یا حسابداری تعهدی شناخته می شود
[ترجمه گوگل]روش حسابداری تعهدی نیز به عنوان حسابداری تعهدی یا حسابداری مبتنی بر تعهد شناخته شده است

12. Accrual method of accounting is used widely and hence, we should be aware of its rules and principles.
[ترجمه ترگمان]روش Accrual حسابداری به طور گسترده استفاده می شود در نتیجه ما باید از قوانین و اصول آن آگاه باشیم
[ترجمه گوگل]روش حسابداری طلبانه به طور گسترده ای مورد استفاده قرار می گیرد و از این رو ما باید از قوانین و اصول آن آگاهی داشته باشیم

13. In the Default fixed costs accrual box, click the accrual method that you want to apply to all new tasks in this project.
[ترجمه ترگمان]در جعبه تعهدی هزینه ثابت پیش فرض، روی روش تعهدی کلیک کنید که می خواهید برای همه وظایف جدید در این پروژه اعمال شود
[ترجمه گوگل]در کادر پیش فرض هزینه ثابت هزینه، بر روی روش تعهد کلیک کنید که می خواهید برای تمام وظایف جدید در این پروژه اعمال شود

14. To such a minute of accrual, my disinclination disinclination!
[ترجمه ترگمان]حتی یک دقیقه هم از این disinclination خوشم نمی آید
[ترجمه گوگل]برای یک دقیقه از تعهد، دلسوزی ناخوشایند من!

accrual basis

بر مبنای تعهدی (یا تعلق‌پذیری)


accrual of interest

انباشته شدن بهره(ی پول)


پیشنهاد کاربران

تعهدی

در حسابداری
تعهدی معنا میدهد


کلمات دیگر: