کلمه جو
صفحه اصلی

electric eel


(جانورشناسی) مار ماهی برقی (انواع ماهیان تیره ی electrophoridae که درشت اندام و بومی شمال امریکای جنوبی بوده و هنگام تماس با انسان و غیره تکان برقی شدیدی ایجاد می کنند)، یکنوع ماهی بزرگ شبیه مارماهی

انگلیسی به فارسی

(جانورشناسی) نوعی ماهی بزرگ شبیه مارماهی


قورباغه الکتریکی، یکنوع ماهی بزرگ شبیه مارماهی


انگلیسی به انگلیسی

• type of eel-shaped fish capable of giving a severe electric shock

اسم ( noun )
• : تعریف: any of various eellike fishes native to freshwater rivers of northern South America, capable of giving off strong electrical discharges.

جملات نمونه

1. Since glow-worms, fireflies, electric eels and many fish exhibit a similar phenomenon, the statement is not unrealistic.
[ترجمه ترگمان]از آنجا که کرم - کرم، کرم شب تاب، مارماهی برقی و بسیاری از ماهی ها پدیده مشابهی را از خود نشان می دهند، این بیانیه غیر واقعی نیست
[ترجمه گوگل]از آنجایی که کرم های روشنایی، کرم شب تاب، جوجه های الکتریکی و بسیاری از ماهی ها پدیده مشابهی را نشان می دهند، این بیانیه غیر واقعی است

2. The circuitry was composed of electric eels, and there were colorful fish and liquid poisons and numerous examples of evil.
[ترجمه ترگمان]The از eels الکتریکی ساخته شده بود و ماهی و سموم گوناگون و نمونه های بسیاری از شرارت وجود داشت
[ترجمه گوگل]این مدار از قوچ الکتریکی تشکیل شده بود و ماهی های رنگارنگ و سمی مایع و نمونه های متعدد از شر وجود داشت

3. The electric eel, for example, is a freshwater predator that can produce a large electric field around its body, strong enough to stun prey and ward off enemies.
[ترجمه ترگمان]به عنوان مثال، مارماهی برق یک شکارچی آب شیرین است که می تواند میدان الکتریکی بزرگی را در اطراف بدن خود تولید کند که به اندازه کافی قوی برای گیج کردن طعمه و دفع دشمنان است
[ترجمه گوگل]برای مثال، قوچ الکتریکی یک شکارچی آب شیرین است که می تواند یک میدان الکتریکی بزرگ در اطراف بدن خود ایجاد کند، به اندازه کافی قوی باشد تا خسارت را بگیرد و دشمنان را دفع کند

4. Acaleph, coral, actinia, electric eel, seaweed, shark, whale, seal. . .
[ترجمه ترگمان]Acaleph، مرجان، مارماهی، مارماهی، کوسه، وال، وال
[ترجمه گوگل]Acaleph، مرجان، اکتینیا، قوچ الکتریکی، جلبک دریایی، کوسه، نهنگ، مهر و موم

5. Another famous example is the electric eel. This Fish gives an even more powerful shock.
[ترجمه ترگمان]یک مثال معروف دیگر، مارماهی برق است این ماهی یک شوک بسیار قدرتمندتر به شما می دهد
[ترجمه گوگل]یکی دیگر از نمونه های معروف، مارماهی الکتریکی است این ماهی یک شوک قدرتمندتر می دهد

6. "We now understand how the natural electric eel cells work," said David LaVan of NIST.
[ترجمه ترگمان]دیوید lavan از NIST گفت: \" ما اکنون درک می کنیم که چگونه سلول های طبیعی مارماهی کار می کنند \"
[ترجمه گوگل]دیوید لاون از NIST گفت: 'ما اکنون درک می کنیم که چگونه سلول های الکتریکی اجرایی الکتریکی طبیعی کار می کنند '

7. The electric eel stuns its prey with slight electricity.
[ترجمه ترگمان]مارماهی برق طعمه خود را با کمبود برق شگفت زده می کند
[ترجمه گوگل]قوچ الکتریکی قوچ خود را با برق کم می کند

8. Natural electric eel cells generate and release electric pulses of more than 500 volts with eight different channels and pumps.
[ترجمه ترگمان]گلبول های برق طبیعی، پالس های الکتریکی بیش از ۵۰۰ ولت با هشت کانال و پمپ مختلف تولید و آزاد می کنند
[ترجمه گوگل]سلول های الکتریکی الکتریکی طبیعی تولید و انتشار پالس های الکتریکی بیش از 500 ولت با هشت کانال مختلف و پمپ

9. The electric eel is an amazing storage battery.
[ترجمه ترگمان]مارماهی الکتریکی باتری فوق العاده ای است
[ترجمه گوگل]قورباغه الکتریکی یک باتری ذخیره سازی شگفت انگیز است

10. The most famous is the electric eel, which a colleague of Markham's termed "a frog with a cattle prod attached[sentence dictionary]," but most animals use the electrical signals in more subtle ways.
[ترجمه ترگمان]معروف ترین آن ها مارماهی برقی است که یکی از همکاران Markham نام \"قورباغه را با a که به فرهنگ لغت متصل شده است\" خوانده می شود، اما اغلب حیوانات از سیگنال های الکتریکی به روش های بسیار ظریف استفاده می کنند
[ترجمه گوگل]معروف ترین قارچ الکتریکی است که یک همکار مارکام به نام 'یک قورباغه با یک گاو پروتزی متصل شده است' [dictionary dictionary] '، اما اکثر حیوانات از سیگنال های الکتریکی به روش های ظریف تر استفاده می کنند

11. Natural electric eel cells are about 14 percent efficient at converting sugar into electricity, compared to 19 percent for the engineered cells.
[ترجمه ترگمان]سلول های طبیعی مارماهی به میزان ۱۴ درصد در تبدیل قند به برق، در مقایسه با ۱۹ درصد برای سلول های مهندسی شده، کارآمد هستند
[ترجمه گوگل]سلولهای الکلی برقی طبیعی حدود 14 درصد در تبدیل شکر به برق کار میکنند، در مقایسه با 19 درصد برای سلولهای مهندسی شده

12. And once he was nearly electrocuted by an electric eel.
[ترجمه ترگمان]و یه بار نزدیک بود با یه مارماهی برق کشته بشه
[ترجمه گوگل]و یک بار او توسط یک قورباغه الکتریکی برق گرفت

13. The shock from an electric eel is powerful enough to knock a man out.
[ترجمه ترگمان]شوکی که از یک مارماهی الکتریکی به اندازه کافی قوی است که یک مرد را بی هوش کند
[ترجمه گوگل]شوک از قورباغه الکتریکی به اندازه کافی قدرتمند است تا یک مرد را بیرون بکشد

14. The capacity to generate electricity has been taken even farther by one fish in the Amazon, the electric eel.
[ترجمه ترگمان]ظرفیت تولید برق حتی بیشتر از یک ماهی در آمازون، مارماهی برق، گرفته شده است
[ترجمه گوگل]ظرفیت تولید برق بیشتر توسط یک ماهی در آمازون، رودخانه الکتریکی، گرفته شده است

15. Oroonoko is a champion hunter who kills two tigers singlehandedly in addition to managing to hold onto a fishing rod even when an electric eel knocks him unconscious.
[ترجمه ترگمان]Oroonoko یک شکارچی قهرمان است که دو ببر را به قتل می رساند و علاوه بر مدیریت بر روی یک چوب ماهیگیری، حتی زمانی که یک مارماهی برق او را بی هوش می کند
[ترجمه گوگل]Oroonoko یک شکارچی قهرمان است که دو ببر را به تنهایی می کشد و علاوه بر اینکه می تواند به یک میله ماهیگیری برود، حتی زمانی که یک قورباغه الکتریکی او را ناخودآگاه از بین ببرد


کلمات دیگر: