کلمه جو
صفحه اصلی

tonsure


معنی : سر تراشیده، قسمت تراشیده سر کشیش، فرق سر را تراشیدن
معانی دیگر : تارک تراشی کردن، (در میان برخی راهبان مسیحی) تراشیدن فرق سر

انگلیسی به فارسی

فرق سر را تراشیدن، سر تراشیده، قسمت تراشیده سرکشیش


تندرستی، سر تراشیده، قسمت تراشیده سر کشیش، فرق سر را تراشیدن


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: the act of cutting the hair or shaving the head, esp. the crown, or the state resulting therefrom.

(2) تعریف: the shaved or bare crown, esp. a bald spot on the head of a monk, shaved as a religious rite.
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: tonsures, tonsuring, tonsured
• : تعریف: to shave the head or crown of.

• act of cutting one's hair, act of shaving one's head; ritual shaving of the head in preparation for entry into the priesthood; shaved patch of the head (of candidates for priesthood); state of being shaven
if a man has a tonsure, he has shaved the top, but not the sides, of his head. some monks have their heads shaved like this.

مترادف و متضاد

سر تراشیده (اسم)
shaveling, tonsure

قسمت تراشیده سر کشیش (اسم)
tonsure

فرق سر را تراشیدن (فعل)
tonsure

جملات نمونه

1. He was balding fast, with a monk's tonsure.
[ترجمه ترگمان]او با سر تراشیده یک راهب سر طاس داشت
[ترجمه گوگل]او سرحال بود و با تپش راهبان

2. Tuda wore a Petrine tonsure and observed the Roman Easter.
[ترجمه ترگمان]Tuda موی سر خود را تراشید و the را به سر کشید و عید پاک را مشاهده کرد
[ترجمه گوگل]تودا یک تپرت پترین داشت و عید پاک روم را دید

3. He had others in his grizzled russet tonsure, dropped from the higher branches as the wind stirred them.
[ترجمه ترگمان]او بقیه را در سر تراشیده خود داشت و از شاخه های بلندتر که باد آن ها را تکان می داد پایین انداخته بود
[ترجمه گوگل]او دیگران را در گوزن غول پیکر زده بود، از شاخه های بالاتر از باد جدا شد

4. Before the tonsure, you to wash send?
[ترجمه ترگمان]قبل از اینکه سر تراشیده شدن رو ببینی؟
[ترجمه گوگل]قبل از تاندون، شما باید شستشو کنید؟

5. They should have a suitable crown and tonsure, and let them diligently apply themselves to the divine services and other good pursuits.
[ترجمه ترگمان]آن ها باید تاج و موی مناسبی برای خود داشته باشند، و به آن ها اجازه دهند تا با پشت کار خود را به خدمات الهی و کاره ای خوب دیگر تقسیم کنند
[ترجمه گوگل]آنها باید تاج و تونر مناسب داشته باشند و بگذارید آنها را به شدت خود را به خدمات الهی و سایر فعالیت های خوب اعمال کنند

6. The ferule is used for conversion, tonsure, ordination and parlance.
[ترجمه ترگمان]خط کش برای تبدیل، سر زدن، هماهنگی و حرف زدن به کار می رود
[ترجمه گوگل]Ferule برای تبدیل، اصلاح، تقسیم و اصطلاح استفاده می شود

7. All undergo the same tonsure, wear the same frock, eat the same black bread, sleep on the same straw, die on the same ashes.
[ترجمه ترگمان]همه سر خود را به سر تراشیده و همان لباس را بپوشند، همان لباس سیاه را بپوشند، همان نان سیاه را بخورند، روی همان کاه می خوابند و در همان خاکستر می میرند
[ترجمه گوگل]همه تحت همان حالتی قرار می گیرند، همان کوفته ها را می پوشند، یک نان سیاه نوشیدنی می خورند، در همان کاهو می خوابند، در همان خاکستر می میرند

8. Both had taken the tonsure and risen to high rank in their respective Buddhist sects.
[ترجمه ترگمان]هر دو سرشان را tonsure، و در فرقه های Buddhist به مقام بالایی رسیده بودند
[ترجمه گوگل]هر دو تونو را گرفته بودند و در فرقه های مربوط به بودایی خود به رتبه بالا رسیده بودند

9. Before the tonsure, you need to wash send?
[ترجمه ترگمان]قبل از اینکه سر تراشیده شدن، باید send؟
[ترجمه گوگل]قبل از تاندون، شما نیاز به شستشو ارسال؟

10. Perhaps the guy has a heat sensor where his tonsure should be.
[ترجمه ترگمان]شاید این فرد یک حسگر گرمایی داشته باشد که قسمت بالای سرش باید باشد
[ترجمه گوگل]شاید این پسر دارای سنسور حرارتی باشد که باید اصلاح شود

11. And if you want funny peculiar, simply gaze upon Thierry Boutsen's reverse-flip bird's-nest tonsure.
[ترجمه ترگمان]و اگه یه چیز عجیب و غریب می خوای، فقط زل زدن به سر سر و کله زدن به سر تراشیده شدن سر tonsure
[ترجمه گوگل]و اگر شما می خواهید خنده دار عجیب و غریب، به سادگی به نگاه تیری Boutsen تلنگر پرنده معکوس معکوس

12. Former Chinese actress and business celebrity Chen Xiaoxu has taken the tonsure at a Buddhist temple in Changchun, capital of Jilin province in northeast China, her husband told a newspaper Sunday.
[ترجمه ترگمان]شوهر وی روز یک شنبه به روزنامه گفت که چن Xiaoxu، بازیگر سابق چینی و بازیگر معروف تجاری چین، در یک معبد بودایی در Changchun، مرکز استان Jilin در شمال شرقی چین، سر خود را به سر می برند
[ترجمه گوگل]شوهرش به روزنامه یکشنبه گفت روزنامه نگار چینی Xiaoxu، بازیگر سابق چینی و معروف کسب و کار در معبد بودایی در چانگچون، پایتخت استان جیلین در شمال شرقی چین، را گرفته است

13. Chen Xiaoxu was reported to still be at Baiguoxinglong Temple, the Buddhist monastery where she received the tonsure ceremony.
[ترجمه ترگمان]گزارش شد که چن Xiaoxu هنوز در معبد Baiguoxinglong، صومعه بودایی، که در آن مراسم tonsure را به سر برده است، حضور داشته باشد
[ترجمه گوگل]گزارش شده است که چن Xiaoxu هنوز در معبد Baiguoxinglong، صومعه بودایی که در آن او مراسم تندرستی را دریافت کرد

14. It restored the night silence, poverty in apparel, and monastic tonsure .
[ترجمه ترگمان]این سبک سکوت شب، فقر را در پوشاک، و tonsure درهم برهم برقرار ساخت
[ترجمه گوگل]این سکوت شب، فقر در لباس و آرامش روحانی را ترمیم کرد

a tonsured monk

راهب تارک تراشیده



کلمات دیگر: