کلمه جو
صفحه اصلی

bank manager

انگلیسی به فارسی

مدیر بانک


انگلیسی به انگلیسی

• director of a bank
a bank manager is a person who is in charge of a branch of a bank.

جملات نمونه

1. The gang tried to intimidate the bank manager.
[ترجمه ترگمان]این گروه سعی کردند مدیر بانک را بترسانند
[ترجمه گوگل]این باند سعی در ترساندن مدیر بانک داشت

2. The bank manager is said to have issued fake certificates.
[ترجمه ترگمان]گفته می شود که مدیر بانک مدرک جعلی صادر کرده است
[ترجمه گوگل]گفته می شود مدیر بانک گواهی های جعلی صادر کرده است

3. I had to really grovel to the bank manager to get a loan.
[ترجمه ترگمان]من مجبور شدم برای گرفتن وام به مدیر بانک دروغ بگم
[ترجمه گوگل]من برای گرفتن وام مجبور شدم واقعاً با مدیر بانک سر و کله بزنم

4. The robbers lashed the bank manager to a chair.
[ترجمه ترگمان]راهزنان مدیر بانک را به یک صندلی بستند
[ترجمه گوگل]سارقین مدیر بانک را روی صندلی کوبیدند

5. I got an angry letter from my bank manager the other day.
[ترجمه ترگمان]اون روز یه نامه عصبانی از مدیر بانک گرفتم
[ترجمه گوگل]روز گذشته نامه ای عصبانی از مدیر بانکم دریافت کردم

6. The bank manager was really to blame, though he tried to pin it on a clerk.
[ترجمه ترگمان]مدیر بانک واقعا مقصر بود، هر چند سعی می کرد آن را به یک کارمند بدهد
[ترجمه گوگل]مدیر بانک واقعاً مقصر بود ، هرچند سعی کرد آن را به یک دفتردار سنجاق کند

7. I'm on familiar terms with my bank manager.
[ترجمه ترگمان]با مدیر بانک خودم در شرایط آشنا هستم
[ترجمه گوگل]من در شرایط آشنایی با مدیر بانکم 39 هستم

8. The bank manager certified my cheque.
[ترجمه ترگمان]مدیر بانک چک من را تایید کرد
[ترجمه گوگل]مدیر بانک چک من را تأیید کرد

9. Each letter from my bank manager is another turn of the screw.
[ترجمه ترگمان]هر نامه ای از مدیر بانک من پیچ دیگر پیچ است
[ترجمه گوگل]هر نامه از مدیر بانک من پیچ دیگری است

10. The bank manager epitomizes all the good qualities of his family.
[ترجمه ترگمان]مدیر بانک به طور خلاصه تمام خصوصیات خوب خانواده اش را به طور خلاصه بیان کرد
[ترجمه گوگل]مدیر بانک تمام خصوصیات خوب خانواده اش را تجسم می بخشد

11. I explained the situation to the bank manager and he arranged a loan.
[ترجمه ترگمان]من وضعیت را به مدیر بانک توضیح دادم و او یک وام ترتیب داد
[ترجمه گوگل]من اوضاع را برای مدیر بانک توضیح دادم و او وام ترتیب داد

12. My bank manager offered to make me a loan.
[ترجمه ترگمان]مدیر بانک من پیشنهاد کرد که به من یک وام بدهد
[ترجمه گوگل]مدیر بانک من پیشنهاد کرد که به من وام بدهد

13. My bank manager furrowed his brow, fingered his calculator and finally pronounced "Aha!".
[ترجمه ترگمان]مدیر بانک ابرو درهم کشید و با ماشین حساب خودش را لمس کرد و بالاخره گفت: آها! \" \"
[ترجمه گوگل]مدیر بانک من ابروهایش را در هم کوبید ، ماشین حسابش را انگشت زد و سرانجام تلفظ quot؛ Aha! quot ؛

14. When I told my bank manager that I wanted to borrow £100 000, she showed me the door.
[ترجمه ترگمان]هنگامی که به مدیر بانک خود گفتم که می خواهم ۱۰۰ پوند قرض بگیرم، او در را به من نشان داد
[ترجمه گوگل]وقتی به مدیر بانکم گفتم که می خواهم #163 ؛ 100 000 قرض بگیرم ، او در را به من نشان داد

15. He's a bank manager or something.
[ترجمه ترگمان]مدیر بانک یا همچین چیزی
[ترجمه گوگل]او #39 ؛ مدیر بانک یا موارد دیگر است


کلمات دیگر: