کلمه جو
صفحه اصلی

retiring


معنی : کناره گیر
معانی دیگر : در شرف بازنشستگی، گوشه گیر، خلوت گرای

انگلیسی به فارسی

کناره گیر


بازنشسته، کناره گیر


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: retiringly (adv.), retiringness (n.)
• : تعریف: modest, shy, or reserved.
مترادف: bashful, modest, reserved, shy
متضاد: assertive, forward
مشابه: demure, diffident, humble, meek, quiet, reticent, self-contained, shrinking, timid, timorous, unassertive, unassuming, unsocial, withdrawn

- a retiring personality
[ترجمه ابوالفضل] استراحت کاری
[ترجمه ترگمان] یک شخصیت retiring
[ترجمه گوگل] یک شخص بازنشسته

• characterized by retirement; bashful, shy, timid
someone who is retiring is shy and avoids meeting other people.

مترادف و متضاد

کناره گیر (صفت)
aloof, retiring, standoffish

shy, undemonstrative


Synonyms: backward, bashful, coy, demure, diffident, humble, meek, modest, nongregarious, not forward, quiet, rabbity, recessive, reclusive, reserved, restrained, reticent, self-effacing, shrinking, timid, timorous, unaffable, unassertive, unassuming, unexpansive, unsociable, withdrawing, withdrawn


Antonyms: demonstrative, extroverted, outgoing, self-confident


جملات نمونه

1. he pitched for ten years before retiring from baseball
پیش از کناره گیری از بیس بال ده سال گوی پران بود.

2. He is retiring next year after 30 years with the company.
[ترجمه ترگمان]او سال آینده پس از ۳۰ سال با شرکت بازنشسته می شود
[ترجمه گوگل]او سال بعد پس از 30 سال با شرکت بازنشسته می شود

3. He must be getting near retiring age.
[ترجمه ترگمان]باید نزدیک سن retiring باشد
[ترجمه گوگل]او باید در سن بازنشستگی نزدیک شود

4. He is now retiring from political life and has gone abroad.
[ترجمه ترگمان]او اکنون از زندگی سیاسی کناره گیری کرده و به خارج رفته است
[ترجمه گوگل]او اکنون از زندگی سیاسی بازنشسته است و به خارج از کشور رفته است

5. Since retiring from the company, she has done voluntary work for a charity.
[ترجمه ترگمان]بعد از بازنشستگی از شرکت، کار داوطلبانه انجام داده است
[ترجمه گوگل]از زمان بازنشستگی از شرکت، او کار داوطلبانه برای خیریه انجام داده است

6. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress every day!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!
[ترجمه گوگل]آرزو می کنم که بتوانید از فرهنگ لغت حکم آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!

7. The company's official retiring age is 6
[ترجمه ترگمان]سن بازنشستگی رسمی این شرکت ۶ سال است
[ترجمه گوگل]سن بازنشستگی شرکت 6 سال است

8. He retired last March/is retiring next March.
[ترجمه ترگمان]او در ماه مارس گذشته بازنشسته شد و در ماه مارس آینده بازنشسته خواهد شد
[ترجمه گوگل]او در ماه مارس گذشته بازنشسته شد / در مارس آینده بازنشسته می شود

9. She was a shy and retiring person off-stage.
[ترجمه ترگمان]او فردی خجالتی و گوشه گیر بود
[ترجمه گوگل]او شخص خجالتی و بازنشسته بود

10. You should bar the door before retiring for the night.
[ترجمه ترگمان]تو باید قبل از اینکه شب بازنشسته بشی در رو باز کنی
[ترجمه گوگل]قبل از بازنشستگی برای شب، باید درب را ببندید

11. The idea of retiring early really appeals to me.
[ترجمه ترگمان]فکر بازنشسته شدن واقعا برای من جالب است
[ترجمه گوگل]ایده اولیه بازنشستگی واقعا برای من جذاب است

12. She's not definite about retiring from the game.
[ترجمه ترگمان]اون از بازی جدا نمی شه
[ترجمه گوگل]او درباره بازنشستگی از بازی قطعی نیست

13. After retiring, she became involved in voluntary service in the local community.
[ترجمه ترگمان]بعد از بازنشستگی، در خدمت داوطلبانه در جامعه محلی شرکت کرد
[ترجمه گوگل]پس از بازنشستگی، او در خدمت داوطلبانه در جامعه محلی شرکت داشت

14. I'm retiring next year.
[ترجمه ترگمان]سال دیگه بازنشسته میشم
[ترجمه گوگل]من سال آینده بازنشسته می شوم

15. Some people find retiring difficult, but he has taken it all in his stride.
[ترجمه ترگمان]بعضی از مردم به دشواری عقب نشینی می کنند، اما او همه این کارها را با قدم های بلند انجام داده است
[ترجمه گوگل]برخی از افراد بازنشستگی دشوار را پیدا می کنند، اما او همه اینها را در تلاش خود گرفته است

پیشنهاد کاربران

از رده خارج کردن ( در خصوص دارایی های سرمایه ای )


کلمات دیگر: