کلمه جو
صفحه اصلی

toothpick


معنی : خلال دندان، دندان کاو
معانی دیگر : دندان فریش، دندان افریز، خلال دندان، دندان کاو

انگلیسی به فارسی

خلال دندان، دندان کاو


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: a short, thin sliver of wood, plastic, or metal, pointed at one or both ends and used to dislodge food particles from between the teeth.

• small pointed piece of wood for cleaning between the teeth
a toothpick is a small stick which you use to remove food from between your teeth.

مترادف و متضاد

خلال دندان (اسم)
toothpick

دندان کاو (اسم)
toothpick

جملات نمونه

1.
خلال دندان

2. He picked his teeth with a toothpick.
[ترجمه ترگمان]با خلال دندون، دندان هایش را از هم باز کرد
[ترجمه گوگل]او با دندانپزشک دندانهایش را برداشت

3. Quinn paid up his check, put a mentholated toothpick in his mouth, and began walking again.
[ترجمه ترگمان]کویین صورت حساب خود را پرداخت، خلال دندون را در دهانش گذاشت و دوباره شروع به قدم زدن کرد
[ترجمه گوگل]کوین تاکسی خود را پرداخت کرد، یک دندان مصنوعی در دهان او گذاشت و دوباره راه می رفت

4. Bake at 350 degrees until toothpick inserted in center comes out clean, about 1 hour.
[ترجمه ترگمان]تا ۳۵۰ درجه سانتیگراد را در فر قرار دهید تا این که یک دستگاه وارد شده در وسط به صورت تمیز و حدود ۱ ساعت تمیز شود
[ترجمه گوگل]پخت در 350 درجه تا خمیر دندان وارد شده در مرکز می آید تمیز، حدود 1 ساعت

5. Use a wooden toothpick to secure them together.
[ترجمه ترگمان]از یه خلال دندون چوبی استفاده کن تا اونا رو جمع و جور کنی
[ترجمه گوگل]با استفاده از یک خلال دندانه دار چوبی برای محافظت از آنها با هم

6. The spinning wheel is a machine; a little toothpick is a machine.
[ترجمه ترگمان]چرخش چرخ ماشین یک ماشین است، یک خلال دندون یک ماشین است
[ترجمه گوگل]چرخ نخ ریسی ماشین است؛ یک خلال دندان یک دستگاه است

7. The trunks made me look like a toothpick inside a tutu.
[ترجمه ترگمان]چمدان ها مجبورم کردن که شبیه یه خلال دندون تو یه شورت به نظر بیام
[ترجمه گوگل]تنه من را مانند یک خلال دندان در داخل یک تیتو نگاه کرد

8. Stick a toothpick or skewer in the center.
[ترجمه ترگمان]در وسط به سیخ زدن و یا سیخ زدن ادامه دهید
[ترجمه گوگل]یک چوب خردل یا چوب در مرکز قرار دهید

9. He began to pick his teeth with a toothpick.
[ترجمه ترگمان]شروع به خواندن دندانه ای خود کرد
[ترجمه گوگل]او شروع به انتخاب دندان هایش کرد

10. Bake for two hours and check with a toothpick in the center.
[ترجمه ترگمان]یک اجاق برای دو ساعت و چک کردن با خلال دندون در مرکز
[ترجمه گوگل]پخت برای دو ساعت و با خمیر دندان در مرکز بررسی کنید

11. Here are some napkins and toothpick . They may be of some help.
[ترجمه ترگمان] اینجا چند تا دستمال و \"خلال دندون\" هست شاید به کمک احتیاج داشته باشند
[ترجمه گوگل]در اینجا چند دستمال سفره و خمیر دندان وجود دارد آنها ممکن است از کمکی برخوردار باشند

12. Toothpick, Rubber Band, Band Aid, Pencil, Eraser, Chewing Gum, Mint.
[ترجمه ترگمان]toothpick، Band لاستیکی، Band، Pencil، آدامس، آدامس نعناع، نعناع
[ترجمه گوگل]خمیر دندان، گروه لاستیکی، کمک گروهی، مداد، پاک کن، آدامس جویدن، نعناع

13. Don't blow your nose or use the toothpick table.
[ترجمه ترگمان]بینی خود را به هم نزن و از روی میز خلال دندون استفاده نکن
[ترجمه گوگل]بینی خود را ضربه نزنید و از جدول دندان استفاده نکنید

14. I've also settled on this table napkin box, toothpick bottle and this set of tableware.
[ترجمه ترگمان]همین طور روی این میز دستمال سفره، بطری toothpick و این مجموعه از tableware قرار گرفته ام
[ترجمه گوگل]من نیز در این جعبه دستمال کاغذی، بطری دندانپزشکی و این مجموعه کارد و چنگال قرار داده ام

پیشنهاد کاربران

خلال دندون

مسواک چوبی


کلمات دیگر: