کلمه جو
صفحه اصلی

toddle


معنی : کودک تازه براه افتاده، تاتی، تاتی کردن
معانی دیگر : (مثلا کودکان نوپا) گام های کوتاه و متزلزل برداشتن، گام های کوتاه و متزلزل، گام بلخشیده

انگلیسی به فارسی

تاتی کردن، تاتی، کودک تازه براه افتاده


کودک نو پا، کودک تازه براه افتاده، تاتی، تاتی کردن


انگلیسی به انگلیسی

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: toddles, toddling, toddled
• : تعریف: to walk with short unsteady steps, as a child learning to walk.
مترادف: waddle
مشابه: dodder, stumble, teeter, totter, wobble
اسم ( noun )
• : تعریف: a slow and unsteady or hesitant gait.
مترادف: totter, waddle, wobble
مشابه: hobble, stumble, teeter

• take a stroll, amble, saunter; walk with the unsteady gait of a small child
when a small child toddles, it walks unsteadily with short, quick steps.

مترادف و متضاد

کودک تازه براه افتاده (اسم)
toddle, toddler

تاتی (اسم)
toddle

تاتی کردن (فعل)
toddle

جملات نمونه

1. I watched my 2-year-old nephew toddling around after his puppy.
[ترجمه ترگمان]من پسر ۲ ساله - م رو دیدم که دنبال his
[ترجمه گوگل]من برادرزاده 2 سالهم را بعد از توله سگم به دنیا آوردم

2. You could see his grandson toddling around in the garden.
[ترجمه ترگمان]شما می توانستید نوه اش را در باغ ببینید
[ترجمه گوگل]شما می توانید نوه خود را در دوران کودکی در باغ مشاهده کنید

3. A child was toddling along the sidewalk.
[ترجمه ترگمان]یک بچه در طول پیاده رو حرکت می کرد
[ترجمه گوگل]یک کودک در حال پیاده روی در حال پیاده روی بود

4. The child was toddling along the road.
[ترجمه ترگمان]کودک در طول جاده راه رفتن را می پیمود
[ترجمه گوگل]کودک در رانندگی در رختخواب بود

5. It's late — it's time you toddled off to bed.
[ترجمه ترگمان]دیروقته، وقتش است که با پاهای کوتاه به رختخواب برویم
[ترجمه گوگل]دیر است - وقت آن است که شما به رختخواب نروید

6. I must be toddling along now. My friends are waiting for me.
[ترجمه ترگمان]من حالا باید پیش بروم دوستام منتظر منن
[ترجمه گوگل]من باید در حال سیر شدن باشد دوستان من منتظر من هستند

7. Every afternoon, Marge would toddle down to the library.
[ترجمه ترگمان]هر روز بعد از ظهر، مارچ پاورچین پاورچین به کتابخانه می رفت
[ترجمه گوگل]هر بعد از ظهر، مارگ به کتابخانه رفت

8. I'm just toddling off/round to the shops.
[ترجمه ترگمان]من فقط از این طرف و آن طرف و آن طرف مغازه ها راه می روم
[ترجمه گوگل]من فقط به فروشگاه ها بیاموزم

9. He toddled down to the office.
[ترجمه ترگمان]با قدم های سنگین به سوی دفتر رفت
[ترجمه گوگل]او به دفتر زد

10. She toddles down to the park most afternoons.
[ترجمه ترگمان]بیشتر بعد از ظهرها به پارک می رفت
[ترجمه گوگل]او بعد از ظهر به پارک میرود

11. Her two-year-old son toddled into the room.
[ترجمه ترگمان]پسر دو ساله اون با پاهای کودکانه وارد اتاق شد
[ترجمه گوگل]پسر دوساله اش به اتاق نشیمن وارد شد

12. I have to watch him all the time now that he's toddling.
[ترجمه ترگمان]حالا که دارد می رود، باید او را نگاه کنم
[ترجمه گوگل]من باید همیشه او را تماشا کنم که او دودی دارد

13. Buy him eine kleine Knackwurst and toddle home without a stain on your character.
[ترجمه ترگمان]پس از آن، پس از آن، پس از آن، او را به خانه راستوفها ببرید و بی آنکه لکه ای روی شخصیت شما بگذارد
[ترجمه گوگل]او را کتک می زنید و خانه را بدون لکه بر روی شخصیت خود بچرخانید

14. There'd be a Chlamydia Weaver toddling around today if her mother hadn't suddenly decided that Sally was easier to spell.
[ترجمه ترگمان]اگر مادرش ناگهان به این نتیجه نرسیده بود که سلی برای سحر و جادو راحت تر است، این اطراف و آن طرف و آن طرف و آن طرف و آن طرف و آن طرف و آن طرف و آن طرف و آن طرف و آن طرف می رود
[ترجمه گوگل]اگر مادرش به طور ناگهانی تصمیم گرفت که Sally ساده تر باشد طلسم، در اطراف امروز وجود دارد Chlamydia Weaver toddling اطراف


کلمات دیگر: