اخراج شد، بیرون انداختن، بیرون راندن، پس زدن، دفع کردن، معزول کردن
ejected
انگلیسی به فارسی
انگلیسی به انگلیسی
• put out or expelled from a place; emitted, discharged
جملات نمونه
1. he was ejected for non-payment of rent
به خاطر نپرداختن اجاره بیرونش کردند.
2. an electron which is ejected from an atom of copper
الکترونی که از یک اتم مس جدا می شود
کلمات دیگر: