کلمه جو
صفحه اصلی

deathless


مرگ ناپذیر، جاودان، بی مرگ، فناناپذیر، ابدی، همیشگی، انوشه

انگلیسی به فارسی

مرگ‌ناپذیر، جاودان، بی‌مرگ، فنا‌ناپذیر، ابدی، همیشگی، انوشه


مرگبار


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: deathlessly (adv.), deathlessness (n.)
(1) تعریف: not subject to dying; enduring forever; immortal.
متضاد: mortal
مشابه: immortal, indestructible

(2) تعریف: likely to survive or be admired for a long time (sometimes ironic in intent).
متضاد: ephemeral
مشابه: immortal

- the high school principal's deathless speech to the freshman class
[ترجمه ترگمان] سخنرانی بی deathless را به کلاس اول سال اول آغاز کرد
[ترجمه گوگل] سخنرانی بی پایان مدرسۀ دبیرستان به کلاس اولیة

• eternal, everlasting, living forever

جملات نمونه

1. Short is my date, but deathless my renown.
[ترجمه ترگمان]شورت تاریخ من است، اما شهرت من است
[ترجمه گوگل]کوتاه است تاریخ من، اما مرگم مشهور من است

2. Ben hated him with a bitter and deathless hatred.
[ترجمه ترگمان]بن با کینه و deathless از او متنفر بود
[ترجمه گوگل]بن با او نفرت تلخ و بی حد و حصر را نفرین کرد

3. It won't be deathless prose, but it should be a grammatical and effective piece of writing.
[ترجمه ترگمان]این کار به نثر deathless نخواهد انجامید، بلکه باید یک قطعه گرامری و موثر باشد
[ترجمه گوگل]این نبوغ مرگبار نیست، بلکه باید یک نوشتار دستوری و موثر باشد

4. The resurgence of deathless poetic instinct did that.
[ترجمه ترگمان]زنده شدن غریزه deathless این کار را کرد
[ترجمه گوگل]احیای غریزه شعری غیرمسلمان این کار را کرد

5. The letter was written in his usual deathless ( ie bad, unmemorable ) prose .
[ترجمه ترگمان]نامه در deathless معمول خود نوشته شده بود (یعنی prose بد، unmemorable)
[ترجمه گوگل]این نامه در ضمیر ناخوشایند (یعنی بد و غیر قابل چشم پوشی) نوشته شده است

6. Sarah, My Loves For You Is Deathless.
[ترجمه Asmooli] سارا عشق من به تو ابدی است
[ترجمه ترگمان] سارا \"، عاشق من\" تو \"deathless\" هستی
[ترجمه گوگل]سارا، من عاشق شما هستم

7. What deathless power lies in the hands of such a person!
[ترجمه ترگمان]آنچه در دست انسان وجود دارد در دست چنین آدمی است!
[ترجمه گوگل]چه قدرت بی پایان در دست چنین فردی قرار دارد

8. Homer knows nothing of him, but to Hesiod he is Fairest of the deathless gods.
[ترجمه ترگمان]هومر هیچ چیزی از اون نمی دونه اما برای Hesiod اون is از خدایان deathless
[ترجمه گوگل]هومر هیچ چیز از او نمی داند، اما به Hesiod او Fairest از خدایان بی پایان است

9. One can relax in death only when one has come to feel something which is deathless.
[ترجمه ترگمان]انسان تنها هنگامی می تواند در مرگ آسوده باشد که کسی چیزی را احساس کند که مرگ است
[ترجمه گوگل]تنها زمانی می توانید در مرگ زندگی کنید که فردی احساس کند چیزی است که بدون مرگ است

10. Only the deity of the ruined temple remains unworshipped in deathless neglect.
[ترجمه ترگمان]تنها خدای معبد ویران همچنان در غفلت deathless باقی می ماند
[ترجمه گوگل]تنها خدایی که معبد ویران شده است، در غفلت بی پایان باقی نمی ماند

11. But the one who teaches the Dhamma is a giver of the Deathless.
[ترجمه ترگمان]اما کسی که به the درس می دهد، دهنده of است
[ترجمه گوگل]اما کسی که دشمنی را تدریس می کند، یک خدمتکار بی پایان است

12. The women whose hearts he broke are long since dead and the man who could never love anyone but himself has made them deathless at moment, I think, with Tristan and Isolde .
[ترجمه ترگمان]زنانی که قلب او از زمان مرده و مردی که هرگز نمی توانند کسی را دوست بدارد اما خود او در آن لحظه deathless، فکر می کنم، با تریستان و Isolde
[ترجمه گوگل]من فکر می کنم زنان با ترستن و ایزولد، دلهایشان را از بین می برند و مردی که هرگز نمی تواند کسی را دوست داشته باشد، اما خود را در معرض مرگ قرار داده است

13. And It'shall laugh in the sun and It'shall be deathless.
[ترجمه ترگمان]و به خورشید خواهد خندید و این مرگ خواهد بود
[ترجمه گوگل]و It'all در خورشید خندید و It'll be deadless

14. And now I am eager to die into the deathless.
[ترجمه ترگمان]و حالا من مشتاقم که به دست مرگ بمیرم
[ترجمه گوگل]و اکنون مشتاق هستم که به مرگ بیاموزم


کلمات دیگر: