کلمه جو
صفحه اصلی

toffee


معنی : تافی، اب نبات شامل شکر زرد و شیره
معانی دیگر : تافی، اب نبات شامل شکر زرد وشیره

انگلیسی به فارسی

تافی، آب نبات شکلاتی


تافی، اب نبات شامل شکر زرد و شیره


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: a hard candy made from butter and brown sugar.

• candy made of sugar and butter
a toffee is a sweet made by boiling sugar and butter together with water.

مترادف و متضاد

تافی (اسم)
butterscotch, toffee, taffy, caramel, toffy

اب نبات شامل شکر زرد و شیره (اسم)
toffee, toffy

جملات نمونه

1. The mixture will solidify into toffee.
[ترجمه ترگمان]مخلوط در تافی خشک خواهد شد
[ترجمه گوگل]مخلوط به صورت تری فشرده می شود

2. I remember he gave me a piece of toffee wrapped in silver paper.
[ترجمه ترگمان]به یاد دارم که او یک تکه تافی به من داد که در کاغذ نقره ای پیچیده شده بود
[ترجمه گوگل]من به یاد داشته باشید او یک تکه تریفی را که در کاغذ نقره ای بسته شده بود به من داد

3. He can't dance for toffee!
[ترجمه ترگمان]اون نمی تونه برای تافی برقصه!
[ترجمه گوگل]او نمیتواند برای وفاداری رقص بخورد

4. The toffee was rock hard.
[ترجمه ترگمان]تافی خیلی سخت بود
[ترجمه گوگل]تافی سنگ سخت بود

5. The mixture solidifies into toffee.
[ترجمه ترگمان]این مخلوط به مایع تبدیل می شود
[ترجمه گوگل]مخلوط جامد را به قهوه ای تبدیل می کند

6. He can't paint for toffee!
[ترجمه ترگمان]اون نمی تونه برای تافی نقاشی کنه!
[ترجمه گوگل]او نمیتواند برای تارا نقاشی کند

7. She can't sing for toffee!
[ترجمه ترگمان]اون نمی تونه برای تافی بخونه!
[ترجمه گوگل]او نمیتواند برای تافی بخواند!

8. He had roast beef and sticky toffee pudding.
[ترجمه ترگمان]پودینگ گوشت گوساله و پودینگ چسبناک خوش مزه داشت
[ترجمه گوگل]او گوشت گاو بو داده و پودینگ تیفی چسبناک داشت

9. Toffee eating in Macclesfield, maybe, or a qualitative group on radio advertising in Chichester.
[ترجمه ترگمان]خوردن Toffee در Macclesfield، شاید، یا یک گروه کیفی در تبلیغات رادیویی در چیچستر
[ترجمه گوگل]خوردن وعده غذایی در Macclesfield، شاید، یا یک گروه کیفی در تبلیغات رادیویی در Chichester

10. He can't sing for toffee.
[ترجمه ترگمان]او نمی تواند برای تافی آواز بخواند
[ترجمه گوگل]او نمی تواند آواز بخورد

11. I chewed the toffee slowly.
[ترجمه ترگمان]به آرامی تافی را جویدم
[ترجمه گوگل]به آرامی فنجان را می خورم

12. Lucky Chocolate Toffee brings you luck.
[ترجمه ترگمان]خوشبختانه تافی - تافی - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
[ترجمه گوگل]شکلات خوش شانسی به شما خوش شانسی می دهد

13. She poked a toffee into my mouth.
[ترجمه ترگمان]او یک تافی را در دهانم فرو کرد
[ترجمه گوگل]او یک تیفی را به دهان من زد

14. The toffee was smooth and delicious.
[ترجمه ترگمان]تافی خوش مزه و خوش مزه بود
[ترجمه گوگل]تافی صاف و خوشمزه بود

can not do something for toffee

(قدیمی) (از عهده‌ی کسی) برنیامدن، عرضه‌ی انجام دادن کاری یا چیزی را نداشتن



کلمات دیگر: