1. She had listened tolerantly to his jumbled account.
[ترجمه ترگمان]او با دقت به حساب درهم و برهم خود گوش داده بود
[ترجمه گوگل]او به لحاظ قابل اعتماد به حساب حساب شده خود گوش داده بود
2. We'd better instead face them rationally and tolerantly, so as to show and maintain our dignity.
[ترجمه ترگمان]بهتر است به جای آن با آن ها روبرو شویم، منطقی و با بردباری، تا نشان دهیم و منزلت خود را حفظ کنیم
[ترجمه گوگل]بهتر است به جای آن به طور منطقی و قابل تحمل با آنها روبرو شویم تا بتوانیم کرامت انسانی مان را حفظ کنیم
3. Emil smiled tolerantly and stood looking down at her with his old, brooding gaze.
[ترجمه ترگمان]امیل با شکیبایی لبخند می زد و با نگاه پیر و متفکر خود به او خیره شده بود
[ترجمه گوگل]امیل با تحمل لبخند زد و با نگاه قدیم و مودبانه به او نگاه کرد
4. He reacts rather tolerantly toward his son's juvenile behavior.
[ترجمه ترگمان]او نسبت به رفتار نوجوانان پسرش با بردباری واکنش نشان می دهد
[ترجمه گوگل]او نسبت به رفتار نوجوانی پسرش واکنش نشان می دهد
5. I would tell my grandmother about all the crazy things I'd been doing and she would just smile tolerantly.
[ترجمه ترگمان]من به مادربزرگم در مورد تمام کاره ای احمقانه ای که انجام داده بودم می گفتم و او هم با شکیبایی لبخند می زد
[ترجمه گوگل]من به مادربزرگم در مورد همه چیزهای دیوانه ای که انجام می دادم می گفتم و او فقط با تحمل لبخند می زد
6. So as understands in the beautiful marriage that believing in tolerantly is a perfect happy marriage.
[ترجمه ترگمان]بنابراین، به عنوان درک این ازدواج زیبا که اعتقاد به tolerantly یک ازدواج شاد عالی است
[ترجمه گوگل]بنابراین همانطور که در ازدواج زیبا می فهمد که اعتقاد به تحمل پذیری ازدواج شاد مطلوب است