1. they affirmed a policy of religious toleration
آنها بر سیاست آزادی مذهبی تاکید می کردند.
2. Religious minorities were allowed a wide measure of toleration.
[ترجمه ترگمان]به اقلیت های مذهبی اجازه آزادی وسیعی داده شد
[ترجمه گوگل]اقلیت های مذهبی به اندازه ای وسیع از تحریم اجازه داده شدند
3. He preached toleration for all religions.
[ترجمه ترگمان]او رواداری مذهبی را برای همه مذاهب موعظه می کرد
[ترجمه گوگل]او اعتماد به نفس را برای همه ادیان ترویج کرد
4. He encouraged moderation and toleration on religious issues.
[ترجمه ترگمان]او میانه روی و رواداری مذهبی را به مسائل مذهبی تشویق می کرد
[ترجمه گوگل]او اعتدال و اعتماد به نفس در مسائل مذهبی را تشویق کرد
5. Toleration, moreover, is something which is won, not granted.
[ترجمه ترگمان]به علاوه، رواداری مذهبی چیزی است که برنده نمی شود
[ترجمه گوگل]تحمل، علاوه بر این، چیزی است که به دست آورده، اعطا نشده است
6. Britain could carry the torch of freedom, truth, toleration and peace.
[ترجمه ترگمان]بریتانیا می توانست مشعل آزادی، حقیقت، رواداری و صلح را حمل کند
[ترجمه گوگل]بریتانیا می تواند مشعل آزادی، حقیقت، تحمل و آرامش را داشته باشد
7. Toleration is the greatest gift of the mind; it requires the same effort of the brain that it takes to balance oneself on a bicycle. Helen Keller
[ترجمه ترگمان]رواداری مذهبی بزرگ ترین موهبت ذهن است؛ به همان تلاش مغز نیاز دارد که بتواند خود را روی یک دوچرخه متعادل کند هلن کلر
[ترجمه گوگل]تحمل بزرگترین هدیه ذهن است؛ آن نیاز به همان تلاش از مغز است که نیاز به تعادل خود را در یک دوچرخه است هلن کلر
8. And she added something po-faced about toleration and talent.
[ترجمه ترگمان]و او چیزی را در مورد رواداری مذهبی و استعداد اضافه کرد
[ترجمه گوگل]و او اضافه کرد که چیزی در مورد تحمل و استعداد وجود دارد
9. Two working conclusions follow from this, namely, toleration and the qualification of majority rule.
[ترجمه ترگمان]دو نتیجه کاری از این، یعنی، رواداری و صلاحیت قانون اکثریت پیروی می کنند
[ترجمه گوگل]از این نتیجه، دو نتیجه گیری کار، یعنی تحمل و تسلط بر قانون اکثریت
10. Toleration is not a virtue any more beyond a certain limitation.
[ترجمه ترگمان]رواداری مذهبی بیش از حد معینی فضیلت نیست
[ترجمه گوگل]تحمل فضیلت بیش از یک محدودیت خاص نیست
11. Under girlfriend's toleration, Wang arrives at the Hangzhou critical junction station to report.
[ترجمه ترگمان]در مورد رواداری (دوست دختر)، وانگ به ایستگاه نقطه اتصال بحرانی Hangzhou وارد می شود تا گزارش را تهیه کند
[ترجمه گوگل]تحت وفاداری دوست دختر، وانگ به ایستگاه انتقالی انتقادی Hangzhou وارد گزارش می شود
12. It lacked that toleration and regard without which the home is nothing.
[ترجمه ترگمان]آن رواداری و توجه بدون آن که خانه چیزی نیست، فاقد آن بود
[ترجمه گوگل]این عدم اعتماد و اعتقادات بدون آن که خانه هیچ چیز را نداشت
13. Third, Mr. ZHOU adhered to freedom and toleration firmly, for he was a liberalist, at the same time, sublating the theory of Nietzsche.
[ترجمه ترگمان]سوم، آقای ZHOU به آزادی و رواداری مذهبی پایبند بود، زیرا در عین حال، liberalist، نظریه نیچه را بیان می کرد
[ترجمه گوگل]سوم، آقای ژو به تدریج به آزادی و استقلال پایبند بود؛ زیرا او یک لیبرال بود، در عین حال، تئوری نیچه را زیر نظر قرار داد
14. Difference is the context condition of toleration, while negation, power and restraint are three conditions of the definition of toleration.
[ترجمه ترگمان]تفاوت شرایط رواداری مذهبی است، در حالی که نفی، قدرت و خودداری، سه شرط از تعریف رواداری هستند
[ترجمه گوگل]تفاوت شرایط شرطی تحمل است، در حالی که نفی، قدرت و محدودیت سه شرط تعریف تحمل است
15. Hard work keeps away poverty. Toleration keeps away violence.
[ترجمه ترگمان]کار سخت باعث دوری فقر می شود رواداری مذهبی باعث دوری از خشونت می شود
[ترجمه گوگل]کار سخت فقر را از بین می برد تحمل به خشونت ادامه می دهد