کلمه جو
صفحه اصلی

titbit


معنی : اراجیف، تکه لذیذ وباب دندان، قسمت لذیذ غذا، لقمه خوشمزه
معانی دیگر : (انگلیس) رجوع شود به: tidbit، شایعات، خرده ریز

انگلیسی به فارسی

قسمت لذیذغذا، لقمه خوشمزه، تکه لذیذ وباب دندان،شایعات، اراجیف، خرده ریز


انگلیسی به انگلیسی

• a titbit is a small piece of gossip or scandal.
a titbit is a small, tasty piece of food.

مترادف و متضاد

اراجیف (اسم)
gossip, titbit

تکه لذیذ و باب دندان (اسم)
titbit

قسمت لذیذ غذا (اسم)
titbit

لقمه خوشمزه (اسم)
titbit

جملات نمونه

1. She always keeps some titbit to give to her cat.
[ترجمه ترگمان] اون همیشه یه خورده دوست داره که گربه - ش رو بده به گربه - ش
[ترجمه گوگل]او همیشه عصبانی می شود تا گربه اش را بدهد

2. He had guessed that Hardy wouldn't keep that titbit to himself.
[ترجمه ترگمان]حدس زده بود که هاردی این اراجیف را برای خودش نگه نمی دارد
[ترجمه گوگل]او تا به حال حدس زده بود که هاردی نمی تواند آن را به خود اختصاص دهد

3. It was over a titbit on the floor and occurred after a period when they growled at each other at feeding time.
[ترجمه ترگمان]روی زمین فقط یک تکه گوشت بود و بعد از مدتی به این فکر افتاد که در موقع غذا دادن به یکدیگر خرناس می کشند
[ترجمه گوگل]آن را بیش از یک تکه تکه در کف بود و رخ داده است پس از یک دوره زمانی که آنها یکدیگر را در زمان تغذیه growled

4. It's more than a titbit.
[ترجمه ترگمان]بیشتر از یک تکه گوشت است
[ترجمه گوگل]این بیش از یک تکه تکه است

5. He gave Dietrich this titbit of information, and Dietrich the roof.
[ترجمه ترگمان]او به دیتریخ این titbit اطلاعات و دیتریخ روی پشت بام را داد
[ترجمه گوگل]او به دیتریش این اطلاعات را داده و سقف دیتریش را داد

6. One final titbit from this book.
[ترجمه ترگمان]آخرین titbit از این کتاب
[ترجمه گوگل]یکی از نشانه های آخر این کتاب

7. Who passed that titbit on to you?
[ترجمه ترگمان]کی این خبر رو به تو داده؟
[ترجمه گوگل]چه کسی به شما رسیده است؟

8. Though nothing as yet had touched his flesh, he was a titbit trapped in stiffest aspic.
[ترجمه ترگمان]با وجود این که هنوز هیچ چیز به گوشت او نخورده بود، او واقعا او را در اسرع وقت گیر اورده بود
[ترجمه گوگل]اگر چه هیچ چیز تا به حال گوشت خود را لمس نکرده بود، او عجیب و غریب در سفت و سخت در معرض دام افتاده بود

9. The very prospect of her life being picked over like some succulent titbit chilled her to the bone.
[ترجمه ترگمان]دورنمای زندگی او مثل یک تکه گوشت لذیذ که تا مغز استخوانش یخ کرده بود به لرزه افتاده بود
[ترجمه گوگل]چشم انداز زندگی او برداشت شده مانند برخی از سوسن شیرین او را به استخوان سرد شده است

10. Not that it stopped her from gobbling up every cultural titbit dropped before her.
[ترجمه ترگمان]نه اینکه جلوی او را بگیرد و همه چیز خوش مزه را از هم جدا کند
[ترجمه گوگل]نه این که او را متوقف کرد تا از هر جسمی که از قبل به او زده شده بود، کتک خورده باشد

11. Emma reads tabloids everyday in order to get some juicy titbit.
[ترجمه ترگمان]اما هر روز روزنامه های روزنامه های روزنامه های روزنامه های روزنامه های محلی رو می خونم
[ترجمه گوگل]Emma هر روز به عنوان خوانده شده tabloidi برای گرفتن برخی از آبنبات عجیب و غریب

12. We only had one or two white (refers to flour) in a year. What we had most was durra cake. Maize corn noodle was also titbit.
[ترجمه ترگمان]ما فقط یک یا دو ماده سفید داریم (به آرد اشاره دارد)در یک سال چیزی که بیش از همه ما داشتیم کیک durra بود ذرت ذرت نیز titbit بود
[ترجمه گوگل]ما فقط یک یا دو سفید (به آرد اشاره کرد) در یک سال بیشتر ما کیک durra بودیم رشته فرنگی ذرت نیز عاری از ذرت است

پیشنهاد کاربران

هله هوله


کلمات دیگر: