کلمه جو
صفحه اصلی

servility


معنی : خشوع، نوکرمابی
معانی دیگر : نوکرمابی

انگلیسی به فارسی

نوکرمابی


سربلندی، خشوع، نوکرمابی


انگلیسی به انگلیسی

• condition of being a slave; extreme submissiveness, subservience; quality of being servile

مترادف و متضاد

خشوع (اسم)
humbleness, obedience, docility, humility, servility

نوکرمابی (اسم)
servility

جملات نمونه

1. She's a curious mixture of stubbornness and servility.
[ترجمه ترگمان]او مخلوطی از سرسختی و servility است
[ترجمه گوگل]او یک مخلوق کنجکاو از استبداد و خستگی است

2. They demand respect and obedience but not servility.
[ترجمه ترگمان]آن ها به اطاعت و اطاعت نیاز دارند، اما servility ندارند
[ترجمه گوگل]آنها خواستار احترام و اطاعت هستند، اما نه سربلندی

3. She found the servility of the hotel staff embarrassing.
[ترجمه ترگمان]She کارکنان هتل را خجالت زده کرد
[ترجمه گوگل]او متوجه شد که کارکنان هتل شرم آور است

4. But where servility and not obedience is called for, then the command to obey clearly does not apply.
[ترجمه ترگمان]اما در جایی که servility و اطاعت نمی شود، فرمان اطاعت به وضوح صدق نمی کند
[ترجمه گوگل]اما جایی که سروکار و اطاعت نباشد احضار شود، پس فرمان واجب اطاعت نمی کند

5. At this palace, as at the other, servility shows its face and performs its tricks.
[ترجمه ترگمان]در این کاخ، چنانکه در طرف دیگر، servility چهره خود را نشان می دهد و دوز و کلک آن را انجام می دهد
[ترجمه گوگل]در این کاخ، همانطور که در دیگری، سرویلت صورت خود را نشان می دهد و ترفندهای آن را انجام می دهد

6. Therefore, It'said, China's education is a process of servility.
[ترجمه ترگمان]بنابراین، گفته می شود که آموزش چین یک فرآیند of است
[ترجمه گوگل]بنابراین، It'said، آموزش و پرورش چین فرآیند سرو لب است

7. It is marked by its servility, socialness, publicness, functionality and legality.
[ترجمه ترگمان]این اثر توسط servility، socialness، publicness، قابلیت و مشروعیت مشخص می شود
[ترجمه گوگل]آن را با نشاط، اجتماعی، عمومی، عملکرد و قانونی بودن آن مشخص می کند

8. The last thing Communist Party members should exhibit is the servility Lu Xun used to condemn.
[ترجمه ترگمان]آخرین چیزی که اعضای حزب کمونیست باید نشان دهند، servility لو شون است که برای محکوم کردن مورد استفاده قرار می گیرد
[ترجمه گوگل]آخرین چیزی که باید اعضای حزب کمونیست را نمایش دهد، لویی سون است

9. When he saw me, he took off his hat with an air of gorgeous servility.
[ترجمه ترگمان]وقتی مرا دید، کلاهش را با حالتی حاکی از احترام بسیار بلند کرد
[ترجمه گوگل]هنگامی که او را دید، کلاه خود را با هواپیما از زرق و برق دار زرق و برق دار برداشت

10. From generations of peasants she had inherited her strength, along with her servility.
[ترجمه ترگمان]از نسلی که به ارث برده بود، با servility او را به ارث برده بود
[ترجمه گوگل]از نسل دهقانان او قدرتش را به همراه ارادت او به ارث برده بود

11. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress every day!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!
[ترجمه گوگل]آرزو می کنم که بتوانید از فرهنگ لغت حکم آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!

12. Then, what submission, what cringing and fawning, what servility, what abject humiliation!
[ترجمه ترگمان]آن وقت، چه تسلیم، چه cringing، چه servility و چه servility، چه حقارت آور و حقیر!
[ترجمه گوگل]سپس، چه تظاهراتی، چه چیزهایی وحشیانه و چه بدبختی، چه شرطی، چه تحقیری مطلق!

13. French writer Simone de Beauvoir declared that "the rich American has no grandeur; the poor man no servility; human relations in daily life are on a footing of equality. "
[ترجمه ترگمان]نویسنده فرانسوی سیمون دو Beauvoir اعلام کرد که \" ثروتمند آمریکایی هیچ عظمتی ندارد؛ این مرد فقیر هم servility ندارد؛ روابط انسانی در زندگی روزمره پایه برابری دارد \"
[ترجمه گوگل]سیمون دوبووار، نویسنده فرانسوی اعلام کرد که 'آمریکایی ثروتمند هیچ عظمت ندارد؛ مرد ضعیف بدون سربلندی؛ روابط انسانی در زندگی روزمره بر پایه برابری است '

پیشنهاد کاربران

نوکری ، غلامی ، چاکری


کلمات دیگر: