1. I enjoy winter the most because I can toboggan!
[ترجمه ترگمان]من بیشتر از زمستان از زمستان لذت می برم، چون با آن toboggan!
[ترجمه گوگل]من از زمستان بیشترین لذت را می برم چون می توانم تابهگ
2. Trashmore, a local toboggan hill built atop a garbage dump.
[ترجمه ترگمان]Trashmore، یک تپه toboggan در بالای یک سطل آشغال بنا شده بود
[ترجمه گوگل]تارسمور، یک تپه تبرانی محلی ساخته شده در بالای یک تخلیه زباله است
3. Weekly highlights at the Girasole include a toboggan race, a slalom race, a kids' disco and a torchlight descent.
[ترجمه ترگمان]highlights هفتگی در the شامل یک مسابقه toboggan، یک مسابقه اسلالوم، یک دیسکو با بچه ها و یک نزول زیر نور است
[ترجمه گوگل]برجسته های هفتگی در Girasole عبارتند از مسابقه تبرانی، مسابقه اسلالوم، دیسکو بچه ها و تبار لایتنوز
4. For the adventurous there is a double-track summer toboggan run, where you can race new found friends!
[ترجمه ترگمان]برای ماجراجو یک تابستان دو طرفه وجود دارد که در آن می توانید دوستان جدید پیدا کنید!
[ترجمه گوگل]برای پرماجرا یک دوچرخه سواری تابستانی وجود دارد که در آن شما می توانید دوستان تازه پیدا شده را رقابت کنید!
5. The toboggan consists of a wide wicker basket with a cushioned seat, set on wooden runners.
[ترجمه ترگمان]The شامل یک سبد بزرگ حصیری با یک صندلی راحتی است که روی runners چوبی تنظیم شده است
[ترجمه گوگل]تبره شامل یک سبد وحشی گسترده ای با صندلی های کمربند، بر روی دوچرخه های چوبی است
6. On land, they waddle and toboggan across the ice—sliding on their bellies, and propelling themselves with their flippers.
[ترجمه ترگمان]و فرار می کنند و مثل این که با پاهای خود به روی زمین افتاده اند و با بال های خود به جلو می لغزند
[ترجمه گوگل]در سرزمین، آنها در سراسر یخ کشیدن بر روی شکم خود و تپانچه ها را حرکت می دادند و خود را با چتربازان خود می کشیدند
7. The cable car and toboggan nicely combine natural beauty and man-made scenery. Come and join us in experiencing natural and excited feeling.
[ترجمه ترگمان]ماشین کابلی و toboggan به زیبایی مناظر طبیعی و مناظر طبیعی را ترکیب می کنند بیایید و در تجربه احساسی طبیعی و هیجان زده به ما ملحق شوید
[ترجمه گوگل]ماشین کابل و toboggan به زیبایی زیبایی و مناظر مصنوعی را ترکیب می کند بیا و به ما تجربه احساس طبیعی و هیجان زده
8. White-suited drivers, wearing straw hats and Madeiran boots, run alongside, pushing the toboggan to gain momentum.
[ترجمه ترگمان]رانندگان مناسب با لباس سفید، کلاه های حصیری و چکمه های Madeiran در کنار آن ها می دویدند و the را به حرکت در می آوردند
[ترجمه گوگل]رانندگان سفیدپوش، پوشیدن کلاه های نی و چکمه های Madeiran، در امتداد ساحل کار می کنند و به سوی چمدان حرکت می کنند
9. They then jump on to the runners behind the toboggan, steering and restraining it with ropes.
[ترجمه ترگمان]بعد مثل این که با طناب دار نی در پشت سر toboggan پشت سر سورتمه نشسته باشند و با طناب it را نگه دارند
[ترجمه گوگل]آنها سپس به طرفداران پشت تانک پرش می کنند، فرمان می دهند و آن را با طناب محکم می کنند
10. This was what it must be like on a toboggan roaring down the snowy slope of a mountainside.
[ترجمه ترگمان]این همان چیزی بود که در آن toboggan با صدای غرش مانند در سراشیبی برف به طرف کوه حرکت می کرد
[ترجمه گوگل]این همان چیزی بود که باید بر روی یک تنه تانک که در پایین شیب برفی یک کوهستان بود، شبیه بود
11. Ernest Hemingway is reputed to have considered the descent from Monte in a toboggan one of the strongest emotions of his life.
[ترجمه ترگمان]ارنست همینگوی به عنوان یکی از قوی ترین احساسات زندگی خود شناخته شده است
[ترجمه گوگل]ارنست همینگویی معتقد است که از یکی از قوی ترین احساسات زندگی او، از مونت در یک تبرانی در نظر گرفته شده است
12. I don't want to scrape up the bottom of my toboggan.
[ترجمه ترگمان]مثل اینکه دلم نمی خواهد با آن بازی کنم
[ترجمه گوگل]من نمیخواهم پایین کمربند من را خراشیده کنم
13. ZioF. T., the patron saint of giggling, naughty children who toboggan downstaircases, throw bread balls at restaurants and even put toddler cousins inlarge salad bowls and spin them across floors.
[ترجمه ترگمان]ZioF تی قدیس حامی نخودی می خندد، بچه های شیطان که downstaircases را بازی می کنند، گلوله های نان را به رستوران ها پرتاب می کنند و حتی cousins را بر روی salad می گذارند و آن ها را روی کف زمین می اندازند
[ترجمه گوگل]ZioF T, حامی جادوگر، بچه های شیطانی که در طبقه پایین تپه ها قرار می گیرند، توپ های نان را در رستوران ها پرتاب می کنند و حتی کاسه های سالاد را نیز به بچه های کوچک خود می دهند و آنها را در طبقه های مختلف چرخانده است
14. Never before captured on film, we witness majestic sliding, an epic fight for toboggan territory and the unique mating ritual of this rare icon of the Canadian Prairie.
[ترجمه ترگمان]پیش از تصرف فیلم، ما شاهد لغزش باشکوهی هستیم، نبردی حماسی برای سرزمین toboggan و مراسم ازدواج منحصر به فرد این نماد نادر of
[ترجمه گوگل]هرگز قبل از اسارت در فیلم، ما شاهد شکوه غول پیکر، مبارزه حماسی برای قلمرو تبره و مراسم مونتاژ منحصر به فرد این آیکون نادر از پراید کانادایی است
15. Toboggan algorithm is an important tool to image segmentation, and the result of image segmentation depends on how to compute the gradient image to a great extent if applying toboggan to it.
[ترجمه ترگمان]الگوریتم toboggan یک ابزار مهم برای تقسیم بندی تصویر است، و نتیجه تقسیم بندی تصویر بستگی به این دارد که چگونه تصویر گرادیان را تا حد زیادی محاسبه کند اگر toboggan به آن اعمال شود
[ترجمه گوگل]الگوریتم Toboggan یک ابزار مهم برای تقسیم بندی تصویر است و نتیجه تقسیم بندی تصویر بستگی دارد به نحوه محاسبه تصویر گرادیان تا حد زیادی در صورت استفاده از toboggan به آن