کلمه جو
صفحه اصلی

retiform


معنی : مشبک، زنبوری، شبکه وار
معانی دیگر : دارای طرح تورمانند، تورسان، تورینه سان، آژگن

انگلیسی به فارسی

شبکه وار، مشبک، زنبوری


بازنشستگی، شبکه وار، مشبک، زنبوری


انگلیسی به انگلیسی

• resembling a network, net-like, reticulated

مترادف و متضاد

مشبک (صفت)
cribriform, netted, reticular, reticulated, retiform, net-like

زنبوری (صفت)
retiform, reticulate

شبکه وار (صفت)
retiform


کلمات دیگر: