کلمه جو
صفحه اصلی

retrogress


معنی : پس رفتن، بقهقرا رفتن، ترقی معکوس کردن
معانی دیگر : پسروی کردن، به قهقرا رفتن، پسگرد کردن، به حالت پیشین بازگشتن، بدتر شدن (به ویژه بیماری)، عود کردن، برگشت

انگلیسی به فارسی

بقهقرا رفتن، پس رفتن، برگشت، ترقی معکوس کردن


عقب ماندگی، بقهقرا رفتن، پس رفتن، ترقی معکوس کردن


انگلیسی به انگلیسی

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: retrogresses, retrogressing, retrogressed
مشتقات: retrogressive (adj.), retrogressively (adv.), retrogression (n.)
• : تعریف: to return to a former, usu. inferior condition; degenerate; revert.
متضاد: progress
مشابه: relapse, revert

• revert to a previous condition; move backward
if an organization or process retrogresses, it goes back to an earlier and less efficient stage in its development; a formal word.

مترادف و متضاد

پس رفتن (فعل)
retire, regress, recede, retrograde, pull back, retrogress

بقهقرا رفتن (فعل)
retrograde, retrogress

ترقی معکوس کردن (فعل)
retrogress

جملات نمونه

1. Deviate from socialism and China will inevitably retrogress to semi - feudalism and semi - colonialism .
[ترجمه ترگمان]deviate از سوسیالیسم و چین به ناچار به نیمه - و نیمه استعمار تبدیل خواهند شد
[ترجمه گوگل]از سوی سوسیالیسم متزلزل می شود و چین به ناچار به نیمه فئودالیسم و ​​نیمه مستعمراتی عقب نشینی خواهد کرد

2. In its absence China would retrogress into division and chaos, and modernization would become impossible.
[ترجمه ترگمان]در غیاب این کشور چین به تقسیم و هرج و مرج دچار خواهد شد و مدرن سازی غیر ممکن خواهد شد
[ترجمه گوگل]در غیبت آن، چین دوباره به تقسیم و هرج و مرج تبدیل خواهد شد و مدرنیزاسیون غیرممکن خواهد شد

3. If time could retrogress to let me go back to my school days, my dear teacher, how respectfully l would again listen to you. . .
[ترجمه ترگمان]اگر زمان به من اجازه می داد که به دوران مدرسه اش برگردم، استاد عزیز، چقدر با احترام به شما گوش می دادم …
[ترجمه گوگل]اگر زمان به عقب برگردد به روزهای مدرسه من، معلم عزیزم، چقدر احترام می توانست دوباره به شما گوش دهد

4. As Japan took the route of militarism, its culture began to retrogress the writers degenerated.
[ترجمه ترگمان]همانطور که ژاپن مسیر نظامی گری را در پیش گرفت، فرهنگ آن شروع به retrogress کردن نویسندگان شد
[ترجمه گوگل]همانطور که ژاپن مسیر نظامی را طی کرد، فرهنگ آن شروع به عقب نشینی نویسندگان کرد

5. Conclusion The EPI yellow card warning system is a feasible and useful way to prevent EPI retrogress, but it should be more scientific and reliable.
[ترجمه ترگمان]نتیجه گیری سیستم هشدار کارت زرد گسترده یک روش عملی و مفید برای پیش گیری از برنامه گسترده ایمن سازی است، اما باید بیشتر علمی و قابل اعتماد باشد
[ترجمه گوگل]نتیجه گیری سیستم هشدار دهنده کارت زرد EPI راهی مفید و مفید برای جلوگیری از بازگشت EPI است، اما باید علمی و قابل اطمینان باشد

6. The stability of the high-yielding mutant was tested, the result showed that after passing 3 generations, the strain began to retrogress and the total titer had a substantial decline.
[ترجمه ترگمان]ثابت شد که پس از گذشت ۳ نسل، فشار به retrogress و کل titer کاهش قابل توجهی داشت
[ترجمه گوگل]پایداری جهش تولیدی بالا مورد آزمایش قرار گرفت، نتیجه نشان داد که پس از گذشت 3 نسل، فشار شروع به عقب نشینی کرد و میزان کل تیتان کاهش قابل ملاحظه ای داشت

7. In todays feminine literatures, this traditional concept has been challenged, and males gradually retrogress from center to periphery in womens world.
[ترجمه ترگمان]در ادبیات زنانه امروزی، این مفهوم سنتی به چالش کشیده شده است و نرها به تدریج از مرکز تا محیط در دنیای زنان رشد می کنند
[ترجمه گوگل]در ادبیات زنانه امروز، این مفهوم سنتی به چالش کشیده شده است، و مردان به تدریج از مرکز به حاشیه در جهان زنان عقب مانده اند

8. Practice has shown that China-Japan relations will go ahead steadily once this political foundation is maintained; otherwise the relations will be undermined, become stagnant or even retrogress.
[ترجمه ترگمان]تجربه نشان داده است که روابط چین و ژاپن زمانی ادامه خواهد یافت که این بنیاد سیاسی حفظ شود؛ در غیر این صورت روابط تضعیف خواهد شد، راکد و یا حتی retrogress خواهد شد
[ترجمه گوگل]تمرین نشان داده است روابط چین و ژاپن به طور پیوسته پس از این پایه سیاسی حفظ خواهد شد در غیر این صورت روابط خواهد شد تضعیف، تبدیل به رکود و یا حتی عقب افتادگی

9. After the Crisis,(sentence dictionary) the economies of developing countries would usually retrogress to where they were 10 years or even decades ago.
[ترجمه ترگمان]
[ترجمه گوگل]پس از بحران (فرهنگ لغت جمله) اقتصادهای کشورهای در حال توسعه به طور معمول به 10 سال یا حتی دهه قبل بازگشت می کنند

10. At present the moral belief crisis is the co-existence of expansibility crisis and the retrogress crisis.
[ترجمه ترگمان]در حال حاضر بحران باور اخلاقی، هم زیستی بحران expansibility و بحران retrogress است
[ترجمه گوگل]در حال حاضر بحران اعتقاد اخلاقی، وجود بحران گسترش و بحران عقب ماندگی است

11. And in our society today, no progress means to retrogress.
[ترجمه ترگمان]و امروز در جامعه ما هیچ پیشرفتی برای retrogress وجود ندارد
[ترجمه گوگل]و امروز در جامعه ما هیچ پیشرفتی به معنای عقب افتادگی نیست

پیشنهاد کاربران

به عقب رفتن


کلمات دیگر: