چندین بار
many times
چندین بار
انگلیسی به انگلیسی
• several times, on many occasions
دیکشنری تخصصی
[ریاضیات] به کرات
جملات نمونه
1. A man can fail many times, but he isn't a failure until he begins to blame somebody else.
[ترجمه ترگمان]یک مرد می تواند چندین بار شکست بخورد، اما او شکست نخواهد خورد، تا اینکه شروع به سرزنش شخص دیگری کرد
[ترجمه گوگل]یک مرد می تواند چندین بار شکست بخورد، اما او تا زمانی که دیگر کسی را سرزنش نکند، شکست نمی خورد
[ترجمه گوگل]یک مرد می تواند چندین بار شکست بخورد، اما او تا زمانی که دیگر کسی را سرزنش نکند، شکست نمی خورد
2. Cowards die often [many times] before their deaths.
[ترجمه ترگمان]Cowards اغلب قبل از مرگ می میرند
[ترجمه گوگل]ضرب وشتم ها اغلب [چند بار] قبل از مرگ آنها میمیرند
[ترجمه گوگل]ضرب وشتم ها اغلب [چند بار] قبل از مرگ آنها میمیرند
3. Cowards may die many times before their death.
[ترجمه ترگمان]Cowards ممکن است چندین بار قبل از مرگش بمیرد
[ترجمه گوگل]بزدلان می توانند چندین بار قبل از مرگ خود بمیرند
[ترجمه گوگل]بزدلان می توانند چندین بار قبل از مرگ خود بمیرند
4. How many times have you been to France?
[ترجمه ترگمان]چند بار به فرانسه رفته اید؟
[ترجمه گوگل]چند بار به فرانسه آمده اید؟
[ترجمه گوگل]چند بار به فرانسه آمده اید؟
5. I have been there many times since the war.
[ترجمه ترگمان]از زمان جنگ چندین بار آنجا بوده ام
[ترجمه گوگل]من از زمان جنگ چندین بار آنجا بوده ام
[ترجمه گوگل]من از زمان جنگ چندین بار آنجا بوده ام
6. A heart was hurt you many times.
[ترجمه ترگمان]قلب شما بارها به شما صدمه زده بود
[ترجمه گوگل]چندین بار صدمه دیده بودم
[ترجمه گوگل]چندین بار صدمه دیده بودم
7. How many times do I have to tell you something before it sinks in?
[ترجمه ترگمان]چند بار باید یه چیزی رو قبل از غرق شدن بهت بگم؟
[ترجمه گوگل]چند بار باید قبل از خوردن چیزی به شما بگویم؟
[ترجمه گوگل]چند بار باید قبل از خوردن چیزی به شما بگویم؟
8. A successful relationship requires fall in love many times, always with the the same person.
[ترجمه ترگمان]یک رابطه موفق نیاز به عاشق شدن در بسیاری از اوقات، همیشه با همان شخص دارد
[ترجمه گوگل]یک رابطه موفق باید عاشق چند بار، همیشه با همان فرد
[ترجمه گوگل]یک رابطه موفق باید عاشق چند بار، همیشه با همان فرد
9. No matter how many times you tell him something, it never seems to go in.
[ترجمه ترگمان]مهم نیست چند دفعه چیزی بهش بگی، به نظر نمیرسه که وارد بشه
[ترجمه گوگل]مهم نیست چند بار شما چیزی به او می دهید، هرگز به نظر نمی رسد
[ترجمه گوگل]مهم نیست چند بار شما چیزی به او می دهید، هرگز به نظر نمی رسد
10. Once many times of decision, finally were bested by your prayer.
[ترجمه ترگمان]پس از چندین بار تصمیم، بالاخره توسط prayer بهتر شد
[ترجمه گوگل]پس از چندین بار تصمیم گیری، در نهایت توسط نماز خویش تسلیم شد
[ترجمه گوگل]پس از چندین بار تصمیم گیری، در نهایت توسط نماز خویش تسلیم شد
11. Cowards die many times before their deaths.
[ترجمه ترگمان]Cowards چندین بار قبل از مرگشون کشته میشن
[ترجمه گوگل]گرسنگی ها چندین بار قبل از مرگشان جان می گیرند
[ترجمه گوگل]گرسنگی ها چندین بار قبل از مرگشان جان می گیرند
12. At yesterday's auction an old coin sold for many times more than its face value of 20 pence.
[ترجمه ترگمان]در حراجی دیروز یک سکه قدیمی به مدت چندین بار به ارزش ۲۰ پنس فروخته شد
[ترجمه گوگل]در حراج دیروز یک سکه قدیمی برای چندین بار بیش از ارزش اسمی آن 20 پوند فروخته شد
[ترجمه گوگل]در حراج دیروز یک سکه قدیمی برای چندین بار بیش از ارزش اسمی آن 20 پوند فروخته شد
13. The master disk can be duplicated as many times as required.
[ترجمه ترگمان]دیسک گرداننده می تواند مانند دفعات مورد نیاز تکرار شود
[ترجمه گوگل]دیسک اصلی را می توان بارها و بارها مورد نیاز تکرار کرد
[ترجمه گوگل]دیسک اصلی را می توان بارها و بارها مورد نیاز تکرار کرد
14. We have tried this method out many times.
[ترجمه ترگمان]ما این روش را چندین بار امتحان کرده ایم
[ترجمه گوگل]ما این روش را چند بار سعی کرده ایم
[ترجمه گوگل]ما این روش را چند بار سعی کرده ایم
15. We have to breathe in and out so many times a minute.
[ترجمه ترگمان]ما باید چند بار در عرض یک دقیقه نفس بکشیم
[ترجمه گوگل]ما باید چندین بار در یک و نیم دقیقه نفس بکشیم
[ترجمه گوگل]ما باید چندین بار در یک و نیم دقیقه نفس بکشیم
پیشنهاد کاربران
بارها
again and again
به کرّات
به دفعات متعدد
به دفعات متعدد
چندین مرتبه
چندین دفعه
دفعات مکرر
چندین دفعه
دفعات مکرر
چندین دفعه
کلمات دیگر: