کلمه جو
صفحه اصلی

mathematician


معنی : ریاضی دان، عالم علم ریاضی
معانی دیگر : گزمردان، گزمرشناس

انگلیسی به فارسی

ریاضی دان، عالم علم ریاضی


ریاضیدان، ریاضی دان، عالم علم ریاضی


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: one who performs mathematics as a profession.

(2) تعریف: one who is skilled in mathematics.

• one who is an expert in the science of mathematics
a mathematician studies problems involving numbers and calculations.

دیکشنری تخصصی

[ریاضیات] ریاضیدان، ریاضی دان

مترادف و متضاد

ریاضی دان (اسم)
mathematician

عالم علم ریاضی (اسم)
mathematician

جملات نمونه

1. a professed mathematician
کسی که بنابه قول خود ریاضی دان است

2. This untutored mathematician had an obsession with numbers.
[ترجمه ترگمان]این ریاضیدان تعلیم نیافته یک وسواس با اعداد داشت
[ترجمه گوگل]این ریاضیدان بی رقیب، عجیب و غریب بود

3. No mathematician is infallible; he may make mistakes, but he must not hedge.
[ترجمه ترگمان]هیچ ریاضی خطا نیست، ممکن است اشتباه کند، اما نباید از حصار رد شود
[ترجمه گوگل]هیچ ریاضیدان ناپذیر است؛ او ممکن است اشتباه کند، اما او نباید حجاب داشته باشد

4. I'm not a very good mathematician.
[ترجمه ترگمان]من ریاضیدان خیلی خوبی نیستم
[ترجمه گوگل]من ریاضیدان خوبی نیستم

5. Hermite was a distinguished mathematician who was well-known for his generosity to younger men.
[ترجمه ترگمان]Hermite ریاضیدان برجسته ای بود که به خاطر سخاوت او نسبت به مردان جوان مشهور بود
[ترجمه گوگل]هرمیت یک ریاضیدان برجسته بود که به خاطر سخاوتش برای مردان جوان مشهور بود

6. Most people see only the line, but the mathematician can see the points.
[ترجمه ترگمان]اکثر مردم فقط خط را می بینند، اما ریاضیدان می تواند نقاط را ببیند
[ترجمه گوگل]اکثر مردم تنها خط را می بینند، اما ریاضیدان می تواند نقاط را ببیند

7. A capable mathematician and astronomer, he compiled detailed planetary tables for astrological use.
[ترجمه ترگمان]او ریاضیدان و ستاره شناس توانا بود و جداول detailed برای استفاده از طالع بینی نجومی جمع آوری می کرد
[ترجمه گوگل]یک ریاضیدان و ستاره شناس توانا، جداول سیاره ای دقیق برای استفاده از طالع بینی گردآوری کرد

8. As a mathematician, Bertrand Russell pointed out that while there were two nuclear powers, only those two powers could quarrel.
[ترجمه ترگمان]برتراند راسل به عنوان یک ریاضیدان اشاره کرد که در حالی که دو قدرت هسته ای وجود دارد، تنها آن دو قدرت ممکن است با هم نزاع کنند
[ترجمه گوگل]برتراند راسل، به عنوان یک ریاضیدان، خاطر نشان کرد که در حالی که دو قدرت هسته ای وجود دارد، تنها دو قدرت میتوانند با آن کنار بیایند

9. A fractal description originally developed by mathematician Michael Barnsley, has been adapted to digitally sampled audio.
[ترجمه ترگمان]یک توصیف مقطعی که توسط مایکل Barnsley، ریاضیدان، توسعه داده شده است، برگرفته از نوارهای ضبط شده دیجیتالی است
[ترجمه گوگل]توضیحات فراکتالی که ابتدا توسط ریاضیدان مایکل بارسلی توسعه داده شد، به صوت دیجیتالی نمونه گیری شده اقتباس شده است

10. Or a young mathematician can be prompted to list different combinations of numbers that, when added, total the number
[ترجمه ترگمان]یا یک ریاضیدان جوان را می توان به لیست ترکیبات مختلف اعداد اضافه کرد که وقتی اضافه شد، تعداد کل تعداد
[ترجمه گوگل]یا یک ریاضیدان جوان میتواند از ترکیبهای مختلف اعداد فهرستی که در هنگام اضافه شدن، مجموعهاست، فهرست شود

11. I have hardly ever known a mathematician who was capable of reasoning. Plato
[ترجمه ترگمان]من تا به حال یک ریاضیدان را ندیده ام که توانایی استدلال داشته باشد افلاطون
[ترجمه گوگل]من تقریبا یک ریاضیدان داشتم که قادر به استدلال بود افلاطون

12. Mary became a painter, Grace a mathematician.
[ترجمه ترگمان]مری نقاش شد، گریس ریاضیدان
[ترجمه گوگل]ماری نقاش بود، ریاضی دان گریس بود

13. A mathematician, he and his care manager drew up a list of 12 unmet needs.
[ترجمه ترگمان]یک ریاضیدان، او و مدیر مراقبت او لیستی از ۱۲ نیازهای برآورده نشده را تهیه کردند
[ترجمه گوگل]یک ریاضیدان، او و مدیر مراقبت او لیستی از 12 نیاز ناخوشایند را تهیه کردند

14. However, once upon a time the mathematician was a child too.
[ترجمه ترگمان]با این حال، زمانی که ریاضی دان بود، ریاضیدان هم یک کودک بود
[ترجمه گوگل]با این حال، یک بار یک بار ریاضیدان یک کودک نیز بود

پیشنهاد کاربران

ریاضی دان

ریاضیدان. علم دانایی ریاضی

Today, my sister, a mathematician, says that whatever you do, I will do the same
I understood what he meant. I paused.
She was very sure, of course, it has not been like this for my aunt until now.
I tell you, your sister should be my first and last priority in peace
We are not going to refer Tahir's case to a person
امروز خواهرم ریاضی دان میگه تو هر کاری بکنی منم همون کارو میکنم
منظورش رو فهمیدم مکث کردم میگه تو نیای من که با تو میام از قبل بهت گفتم با کسی ازدواج کن که داداشی داشته باشه
خیلی مطمئن بود البته تا حالا برای عمه ام اینجوری نبود اگه دیدید که گردن مامان شما رو گرفته و با مکث و زبون ریختن داره بوسش میکنه بدونین داره طاهر رو میخواد
من بهت بگم در اولویت اول و اخر با صلح شما باید خواهرم باشه
داداشت طاهر رو قرار نیست به شخصی حواله کنیم
ریاضیش هم خوب هست


کلمات دیگر: