disgraceful, dishonourable, disgraced, impudent
بی آبرو
فارسی به انگلیسی
notorious
مترادف و متضاد
بدنام، بیغیرت، بیناموس، رسوا، فرومایه، مفتضح ≠ آبرومند، آبرودار
لغت نامه دهخدا
بی آبرو. (ص مرکب ) بی عزت و بی حرمت . (آنندراج ). بی اعتبار و بی شرف و رسوا و خوار و ذلیل . (ناظم الاطباء). رجوع به ماده ٔ بعد شود. || معزول . (ناظم الاطباء). || شرمگین . (ناظم الاطباء).
فرهنگ عمید
۱. رسوا.
۲. خوار.
۳. شرمگین.
کلمات دیگر: